درباره مثلث شوم مسلمانان صهیونیسم( وهابیت، بهاییت ولیبرالیست ها )
يكي از موانع مهمّ فراروي ظهور و حضور حضرت صاحب الأمر(ع) عدم آمادگي مسلمين و مؤمنين اهل بيت(ع) است و يكي از شرايط آمادگي، شناخت مسلمين از دشمنان آل محمّد(ص) است. البتّه دشمنان حيّ و حاضر و جاري در عصر حاضر پيش از اين دربارة مثلث شوم مسلمانان صهيونيست يعني سه ضلع «وهابيّت، بهائيت و ليبراليستها» گفتوگو داشتهام. اين سه جريان با خاستگاهي واحد، رويكردي واحد و منشأ واحد، هجمة فرهنگي خود را به جهان اسلام آغاز كردند. اگرچه پوشش فعّاليتهاي تبليغي و فرهنگي اين جماعت را براي مدّتي از تيررس عموم مسلمين و عكسالعملهاي آنان دور نگه ميداشت امّا، براي اهل علم و بينش سياسي پوشيده نبود كه اين سه جريان با گذر از فاز صوري فرهنگي به فاز سياسي وارده شده و به عنوان خطري جدّي كيان فرهنگ اسلامي و سرزمينهاي اسلامي را به نفع استعمار غربي به مخاطره خواهد افكند.
بيماري مسري روشنفكري و تمايل دستگاه سياسي و فرهنگي رسمي به غرب، ليبراليسم را پر و بال داد و طيف وسيعي از لايههاي اجتماعي ساكنان شرق اسلامي را در بر گرفت.
حمايت دستگاه امنيّتي و سياسي انگليس از سلفيگري محمّد بن عبدالوهّاب و پيروانش و وادار ساختن شيوخ جزيرة العرب به حمايت از وهّابيت، اين جريان را جايگير كرد و در نقطة مركزي جهان اسلام رسميّت بخشيد.
بهائيّت پس از عكس العمل جدّي مرحوم اميركبير و بيداري جمعي از علما و مراجع شيعي از ايران خارج شد و با پناه گرفتن در دامان صهيونيستهاي اشغالگر در لاك دفاعي رفت تا با حركت تبليغي تدريجي بتواند براي خود جاي پايي در ميان عوام و عموم مردم و دستگاه رسمي سياسي ايران پيدا كند.
واقعة انقلاب اسلامي و شكلگيري نهضتهاي بنيادگراي دين كه خواستار حضور دين در عرصة مناسبات سياسي و اجتماعي و مديريت كلان كشوري بودند، سران جريانهاي مخفي يا در واقع مادر اصلي اين سه جريان شوم صهيونيستي را واداشت تا همزمان اقدام به احياي فرقههاي سابقهدار و ايجاد فرقههاي نوظهور شبه مذهبي نمايد تا از اين طريق امكان محدود كردن دامنة نفوذ و گسترش جريانهاي اصيل، مذهبي، بومي و ضدّ غرب و ضدّ يهوديّت صهيونيستي را به دست آورد. از اينجا و به سرعت همة قواي امنيّتي، سياسي، فرهنگي در خدمت اين مقصود وارد شد.
· در ايران، ابتدا از طريق بسيج روشنفكران ناقص الخلقه موج هجمة فرهنگي را باعث شدند. ضلع ليبرال مسلك و روشنفكر مآب مسلمانان صهيونيست تحت حمايت بنيادها و جريانهاي سياسي فرهنگي غربي از بيغولهها سر برآوردند و هجمه آغاز كردند. اين جريان از سال 1368 به بعد دامن گسترد، در ميان صفوف مردم رخنه افكند، نقش ستون پنجم را براي غرب ايفا كرد، ترديد و تشكيك در مباني ديني و مناسبات انقلاب اسلامي ايجاد كرد و با به دست آوردن فرصت طيّ چند دوره وارد فاز سياسي شد و با جمعآوري همة قوا مناصب را تصرّف كرد تا امكان براندازي كامل را به دست آورد.
· زير ساية اين جريان، دومين ضلع يعني بهائيّت، در موضع سهمخواهي، مظلوم نمايي به ميدان آمد تا به نوعي رسميّت خود را به عنوان يك مذهب در كنار ساير مذاهب اعلام نمايد و به موازات اين تلاش با سوءاستفاده از فضاي ايجاد شده، بر گستردة تبليغات و جذب نيروها افزود. در همان حال به اتّفاق ساير اضلاع مترصد فرصتي ماند تا بتواند، در نقش براندازي نظام انقلابي و اسلامي همة تكليف خود را به جا آورد.
· جريان سومي، ابتدا در گسترة وسيعي از جهان اسلام، ابتدا در هيئت جرياني اسلامخواه و ضدّ آمريكا و يهود خود را به مستضعفان جهان اسلام معرفي كرد و با جلب حيثيت، به عنوان رقيب جريان انقلاب اسلام شيعي، همة قواي خود را صرف تضعيف مواضع انقلابي و اصلاحي ايران نمود، با نشان دادن چهرهاي موحش و خشن از اسلام، دست غربيان متجاوز را براي هجمه به كشورهاي اسلامي از جمله افغانستان، عراق و ساير نقاط باز كرد و مدارك لازم را براي رسانههاي غربي فراهم آورد تا همة ساكنان غرب، مبتلاي نوعي اسلامهراسي شوند. اين همه در حالي بود كه مستضعفان جهان در پي انقلاب اسلامي و بيداري اسلامي مسلمانان نوعي گرايش به اسلام، معنويّت و معناگرايي و حتّي آخرالزّمان و ظهور مقدّس منجي موعود پيدا كرده بودند.
اين سه ضلع شوم مسلمانان صهيونيست در شرايطي به ياري غرب برخاستند كه زلزلههاي پي در پي و بحرانهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و اخلاقي، غرب را در برابر شرق اسلامي در موضعي كاملاً انفعالي قرار داده بود.
در واقع اين سه جريان در مهمترين شرايط خاصّ تاريخي به نفع سرزمينهاي مادري خود يعني غرب الحادي و صهيونيسم يهودي به ميدان آمدند.
نكتة جالب توجّه اين است كه سران و هواداران هر سه جريان به محض احساس خطر در غار امن آمريكا و انگليس پناه گرفتند. عموم سران ليبرال و روشنفكر ملحد غربگرا در كنار سران بهائيت و بهائيان صاحب نفوذ و ثروت در انگليس، اسرائيل و آمريكا به سر ميبرند و هم اينان گردانندگان اصلي رسانههاي ضدّ اسلامي، ضدّ شيعي و ضدّ ايرانياند و امّا وهابيّت، تعلّق خاطر و وابستگي جريان حاكم در عربستان و نسبت سران اين كشور به جريان مخفي و مخوف ماسوني اين امكان را به وهابيون ميداد كه به مدد فضاي امنيتي و ثروت شيوخ عربستان، بمانند، بلوا به پا كنند، بحران بيافرينند و امكان ايجاد هر گونه تعادل، آرامش و امنيّت را در سرزمينهاي اسلامي و به ويژه عراق، پاكستان، يمن، افغانستان و اين آخريها ايران از بين ببرند. ظهور تمام قد اين سه جريان در زير پرچم اسلام صهيونيستي، اين مثلث را به مهمترين دشمنان اسلام انقلابي، تفكر و فرهنگ شيعي و جريان مهدوي و موعودگرا تبديل كرده است.
ليبراليسم، جهان مطلوب را در تحقق مدينة ليبرال دمكراسي غربي شناسايي ميكند و در حال حاضر اين مدينه را در هيئت ايالات متّحده و ليبرال سرمايهداري آمريكايي محقّق شده، ميشناسد.
بهائيسم، محمّد علي باب را مهدي موعود معرّفي كرده و ظهور و حضور اين موعود مقدّس را تمام يافته اعلام مينمايد. بالأخره وهابيون، با مشي در طريق شرك آلود وهابيگري، منكر اصل امامت و ولايت ائمة دين شدهاند تا چه رسد به باور آوردن به مهدويّت، ظهور و قيام موعود مقدّس عليه تماميّت كفر و شرك و استكبارورزي.
هر سه جريان عليه جريان فكري و فرهنگي شيعي همصدا و متّفق شدهاند. در حالي كه در جهان اسلام، اين جريان معتقد به امامت و ولايت، تنها جرياني است كه تمام قد در برابر استكبار و استعمار يهودي صفت ايستاده است.
نگاهي ساده به پارهاي از اخبار، پرده از بسياري از واقعيتها برميدارد.
روزنامة سعودي الوطن، در مقالهاي با عنوان، «رازهايي كه القاعده مايل به انتشارش نيست» آورده است كه: نتايج تحقيقات «وست پوينت» كه زير نظر مركز سياست خارجي آمريكا مشغول فعّاليت است، نشان ميدهد كه: «پيشگامان قاتلان»، برخلاف آنچه بن لادن و حاميان آنان مطرح ميكنند كه بين اسلام و غرب تضاد وجود دارد، در واقع اين مسلمانان هستند كه قربانيان اصلي تروريسم القاعده بودهاند.
اين روزنامه و تحقيقات اعلام كرده است كه اكثريت غالب قربانيان القاعده تاكنون مسلمانان بودهاند.
در فاصلة سالهاي 2004 تا 2008 تنها 15% از كشته شدگان عمليات القاعده غيرمسلمانان بودهاند؛ يعني 85% از كشته شدگان مسلمان بودهاند. همين امر باعث بوده كه القاعده عموم طرفداران خود را در كشورهاي اسلامي مثل مصر، اردن و پاكستان از دست بدهد. چنانكه 80% از پاكستانيها بيثباتي سياسي كشور خود را مرهون افراطگرايي اين گروه اعلام كردهاند.
شايد به همين خاطر است كه وهابيون با سوءاستفاده از ضعف مالي روستانشينان، مبلّغين خود را به مناطق روستايي ايلام، بوشهر، بندرعباس، كردستان و زاهدان گسيل داشتهاند تا با توزيع بستههاي صدتايي دو هزار توماني بفريبند و در مراكز تفريحي و پاركها به شكار جوانان خام مشغول شوند. (البرز، موعود)
جوان آنلاين هم خبر داده بود كه گروهي از وهابيون در برخي استانهاي مرزي، روزهاي جمعه و بعد از نماز مغرب و عشاء با سوءاستفاده از اوقات فراغت جوانان، ضمن تبليغ وهابيت، براي جذب هواداران ماهيانه مبلغ 200 هزار تومان به افراد پرداخت ميكنند.
ريال سعوديهاي وهابي در حالي از طريق عراق، پاكستان و امارت به ايران وارد ميشود كه سران عربستان با صليب آويخته به گردن در كنار ملكة انگلستان عكس يادگاري ميگيرند، شراب مينوشند، دستور قتل عام مسلمانان مستضعف را صادر ميكنند و بر كرسي درجة 33 لژهاي ماسوني جهان تكيه ميزنند.
اي كاش اينان به علماي اهل سنّت رحم ميكردند. كه اگر چنين بود دست به ترور اين اشخاص منفعل نميزدند. اين همه در حالي است كه در ميان سكوت عربستان، وهابيون و سران كشورهاي غربي، اسرائيل زمينههاي تخريب مسجد الاقصي را فراهم ميكند و در كنار آن يك مبلّغ سعودي به پيروي از عبدالعزيز بن باز پيشنهاد تخريب مسجدالحرام را ميدهد.
روزنامة «القدس العربي» اعلام كرد كه يوسف الاحمد، مبلّغ سعودي اين پيشنهاد شگفت را براي بازساي مسجد الحرام در شكل جديد و به بهانة جلوگيري از اختلاط مردان و زنان اعلام كرده است.
به هر روي، پيشگامي اين سه جريان در «ايجاد بحران فراگير در شرق اسلامي»، اين منطقه را به منطقهاي بحران زده، مستعدّ حضور غربيان و نيازمند قيوميّت تبديل كرده است. از ديگر سو؛ با از هم پاشيدن زمينههاي اتّحاد و اتّفاق ميان جوامع مسلمين خطرات را از مرزهاي رژيم اشغالگر دور ساخته و بستر لازم را براي گستاخي و هتك حرمت مسجد الاقصي تا تخريب كامل آن فراهم آورده است. در اين ميان، ثروت و جان و حيثيت مسلمين به باد داده ميشود تا آنكه، در اوج اختلاف و تشنّج فراگير، سران مجامع مخفي امكان اعلام جهان تك حكومتي با محوريّت قدس شريف را حاصل كنند. در اين باره بايد انديشه كرد.
اسماعیل شفیعی سروستانی 13/1/1389