چرا معصومين استغفار مي كردند؟


برخي گفته‏اند استغفار معصومين براي ما مُذنِبين، جنبه آموزشي داشته است... وجه دوم: گفته‏اند جهت آموزشي مطرح نيست؛ بلكه خودِ كُرنش نسبت به معبود، خود اين تضرّع و اظهار عجز كردن به معبود، لذّت‏بخش است و لذّت معنوي دارد.

 
مروري بر مباحث گذشته 
گفته شد كه ماه مبارك رمضان، ماه تلاوت كلام الهي است كه از مصدر وحي نازل شده و ماه راز و نياز عبد با ربّ و اظهار تقاضاي او از ربّ است، چه در قالب دعاهاي مأثوره باشد و چه دعاهاي غير مأثوره. دعا از افضل اعمال در ماه مبارك رمضان است. بحث ما در مورد روش دعا كردن نسبت به ديگران بود و اقسامي را براي اين روش تصوير كرديم و عرض كرديم كه بهترين قسم، آن دعايي است كه "خالصاً مخلصاً لوجه الله " براي غير باشد؛ يعني تقاضاي او از من يا خدمتي كه او به من يا وابستگان من و يا جامعه كرده، هيچ كدام مورد نظرم نباشد. البته همه اقسام دعا براي غير خوب است، امّا بهترينش اين قسم است. 
 
دعا در مورد مؤمنين به‏طور كلّي در بيان انبيا 
حالا مي‎خواهيم وارد بحث مضامين دعاهاي مأثوره و بعد هم انتخاب انسان در اين مضامين شويم. در باب مضامين دعاهاي مأثوره عرض كردم چه در قرآن و چه در روايات، اوّلين مضمون "غفران " است؛ آن‏هم به اين صورت كه داعي ابتدا براي خودش و بعد براي ديگران غفران بخواهد. در باب تقديم و تأخير كه در گذشته مطرح كردم به يك جهتِ تقديم خود در مسأله غفران اشاره كردم و ديگر آن را تكرار نمي‎كنم. در اين جلسه مي‎خواهم مطلبي را عنوان كنم كه چه بسا در ذهن بعضي‎ها هم آمده باشد و آن مطلب اين است كه ما در باب روش دعا كردن از نظر مضمون، يك‏وقت نسبت به متوسطين از مؤمنين بحث مي‎كنيم، يك‏وقت به طور كلّي در مورد انسان‎هايي كه مؤمن بالله هستند، بحث مي‎كنيم. بحث ما در مورد قسمت دوم است، يعني گسترده است. 
 
در آياتي كه قبلاً به آن‏ها اشاره كرديم و الآن آن‏ها را به عنوان يادآوري تكرار مي‎كنم، تعبيرات پيامبران را مي‎بينيم؛ مثلاً حضرت موسي(عليه‏السلام) پيغمبر مرسَلِ خدا مي‎گويد: "رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ لِأَخي‏ وَ أَدْخِلْنا في‏ رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمين ".[1] در سوره ابراهيم دارد: " رَبَّنَا اغْفِرْ لي‏ وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ ".[2] يا از زبان حضرت نوح دارد: "رَبِّ اغْفِرْ لي‏ وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِنات ".[3] يا از پيغمبر اكرم‎(صلي‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) اين‎طور روايت شده است كه فرمودند: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِأُمَّتِي اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِأُمَّتِي أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكُمْ ".[4] اين‏ها تعبيرات انبياي مرسَل است. 
 
استغفار روزانه پيغمبر اكرم 
حالا مي‎خواهم اشكالي را مطرح مي‎كنم؛ ما در روايات متعدّده تعبير استغفار را در مورد پيغمبر اكرم داريم كه من اين‏ها را مطرح مي‎كنم. در روايتي دارد: "كََانَ رَسُولُ‎اللهِ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ وَ كَذَلِكَ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ صَالِحُ أَصْحَابِه ".[5] هم پيغمبر اكرم، هم ائمه اطهار و هم صالحينِ اصحاب هر كدام روزي هفتاد بار استغفار مي‎كردند. 
 
در روايت ديگري هست كه زيد شحّام از امام صادق(عليه‎السلام) نقل مي‎كند كه حضرت مي‎فرمود: "كَانَ رَسُولُ‎اللهِ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً "؛ يعني پيغمبر اكرم، روزانه هفتاد مرتبه به سوي خداي متعال توبه مي‏كردند. زيد مي‎گويد از امام صادق(عليه‎السلام) سؤال كردم: "أَ كَانَ يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ قَالَ لَا وَ لَكِنْ كَانَ يَقُولُ أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ ".[6] البته من فعلاً به قالب‎ريزي دعاي حضرت كاري ندارم. 
در روايت ديگري هست كه علي بن‏رئاب از امام صادق(عليه‎السلام) نقل مي‎كند: "إنّ رَسُولَ‎اللهِ كَانَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ يَسْتَغْفِرُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَيْرِ ذَنْب ".[7] در اين روايت، تعبير "مِنْ غَيْرِ ذَنْب " آمده بود. باز در روايت ديگري از امام صادق(عليه‎السلام) دارد كه حضرت فرمود: "إنَّ رَسُولَ‎اللهِ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ ".[8] اين هم "مِنْ غَيْرِ ذَنْب " دارد. 
 
باز روايت ديگري هست كه عبدالله بن‏بُكير از امام صادق(عليه‎السلام) نقل مي‎كند "إِنَّ رَسُولَ‎اللهِ كَانَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ ".[9] در اينجا سه روايت بود كه در هر سه تعبير "مِنْ غَيْرِ ذَنْب " آمده بود. اگر ذنبي نباشد، استغفار نسبت به ذنب معنا ندارد؛ به قول ما طلبه‎ها "سالبه به انتفاء موضوع " است. كسي كه گناهي نكرده است، از چه چيزي استغفار مي‏كند؟ اين اشكال و سؤالي است كه با ديدن اين روايات متعدّد به ذهن انسان مي‎آيد. 
 
استغفار در ادعيه مأثوره 
اين‏ها رواياتي بود كه در ارتباط با انبياي مرسل بود؛ حالا مي‎رويم سراغ ادعيه مأثوره خودمان، يعني دعاهايي كه از ائمه اطهار(عليهم‏السلام) وارد شده است. من نمي‎خواهم وارد همه دعاها شوم، چون خيلي مفصّل مي‎شود. فقط يك اشاره مي‎كنم تا آن‏هايي كه اهلش هستند، به صحيفه سجاديه مراجعه كنند. در دعاهاي زين‎العابدين(صلوات‎الله‎عليه) مسأله تقاضاي غفران از خدا زياد مطرح شده است. 
 
دعاي ديگر كه همگاني است و چه بسا همه آن را خوانده باشند، دعاي كميل است. آنجا هم اميرالمؤمنين(عليه‏السلام) مي‏فرمايد: "اللّهُمّ لَا أجِدُ لِذُنُوبِي غَافِراً وَ لَا لِقَبَائِحِي سَاتِراً وَ لَا لِشَي‏ءٍ مِن عَمَلِيَ القَبِيحِ بِالحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيرَكَ "؛ يا در همين دعا دارد: "الَّلهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهتِكُ العِصَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَاءَ ".[10] اين‏ها همه عبارات دعاي كميل از علي(عليه‎السلام) است. اين عبارات از معصوم است. در آن سه روايت درباره پيغمبر هم تعبير "مِنْ غَيْرِ ذَنْب " داشت. اين‏ها كه معصوم هستند، چگونه از خداوند طلب غفران مي‎كنند؟ اين خودش بحثي است. 
 
وجوه استغفار معصومين 
ديديد كه من اوّل سراغ قرآن رفتم، بعد روايات را مطرح كردم و بعد سراغ ادعيه آمدم؛ يعني مرحله به مرحله پيش آمدم. در همه اين شواهد هم ديديم كه انبيا و اولياي خدا كه معصوم هم هستند، اوّل براي خودشان طلب مغفرت مي‎كنند و "ربّ اغفِر لِي " مي‏گويند. حالا ما چگونه اين‏ها را با هم جمع كنيم؟ در اينجا وجوهي را براي پاسخ به اين اشكال مطرح كرده‏اند كه من به بعضي‎ از آن وجوه اشاره مي‎كنم. 
 
وجه اوّل؛ آموزش 
وجه اوّل: گفته‏اند كه اين‏ها براي ما مُذنِبين، جنبه آموزشي داشته است. يعني معصومين خواسته‏اند به گناه‎كاران بياموزند كه وقتي خواستي دعا كني، اوّل از خدا بخواه كه از سر تقصيراتت بگذرد‎، بعد بقيه دعاهايت را مطرح كن. اين وجه با آن مطالبي كه در گذشته گفتيم هم تطبيق مي‎كند؛ به خصوص با آن عبارتي كه در دعاي كميل از علي(عليه‎السلام) بود كه داشت: "اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَاءَ ". يعني خدايا، آن گناه‎هايي كه موجب حبس دعا مي‎شود را ببخش! 
 
ما سابقاً "موانع اجابت دعا " را بحث كرديم و گفتيم كه اوّلين مانع، گناه است. گناه موجب مي‎شود كه دعا مستجاب نشود. ديديد كه در دعاي كميل هم همين را داشت: "اللَّهُمَّ اغفِر لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحبِسُ الدُّعَاءَ ". حبس دعا يعني اين كه دعا از اين دو لب‎ بالاتر نمي‎رود. اهل معرفت كه اين را در يك قالب معرفتي مي‎ريزند، مي‎گويند كه اين از حُجُب ظلماني است. ما گفتيم "مانع "، آن‏ها مي‎گويند "حجاب ". گناه موجب مي‎شود كه دعا مستجاب نشود و مانع و حجاب است؛ حجابش هم حجاب ظلماني است. اين يك توجيه بود. 
 
وجه دوم؛ التذاذ معنوي 
وجه دوم: گفته‏اند جهت آموزشي مطرح نيست؛ يعني حضرات معصومين نمي‏خواستند به گناه‎كاران دعا كردن را بياموزند، بلكه خودِ كُرنش نسبت به معبود، خود اين تضرّع و اظهار عجز كردن به معبود، لذّت‏بخش است و لذّت معنوي دارد. دعا اظهار كُرنش و عجز و تضرّع نسبت به معبود است. اولياي خدا دنبال التذاذات نفساني كه نيستند؛ اين‏ها دنبال التذاذات معنوي بودند. لذا مي‎خواستند از اين لذت بي‎بهره نمانند و اين لذت معنوي را هم بچشند. 
 
لذا اين‏ها در همين قوالب اظهار عجز، تضرّع، كُرنش، ضعف و نقص كرده‏اند. پس اين دعاها و طلب غفران‏ها از طرف انبيا و اولياي معصوم الهي، صِرفاً به جهت تعليم و آموزش گناه‎كاران نبوده است؛ بلكه خودشان هم مي‎خواستند يك لذّت معنوي ببرند؛ مي‎خواستند اظهار نقص و كمبود نسبت به معبود كنند و اين يك لذّت معنوي دارد. اين‏ها مي‏خواستند از اين لذّت معنوي بي‎بهره نمانند. اين وجه دوم بود.
 
وجه سوم؛ رفع حجب نوراني 
وجه سوم: توجّه اولياي خدا كه داراي مقامات معنوي هستند به اعمال صالح و همان مقامات عالي معنوي مثل توكل، رضا و تسليم، خودِ اين توجه يك حجاب است؛ البته اين حجاب، از حُجُب ظلمانيه نيست، بلكه از حُجُب نوريه است. همين توجه براي اولياي خدا سيئه محسوب مي‏شود. لذا گاهي در اين قالب مي‎ريزند كه: "حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِين ".[11] حسنات ابرار، براي مقرّبين سيئه است. توجه به اين حسنه، حجاب است. التفات مقربين، چه به اعمال صالح و چه به مقامات معنويه، براي آن‏ها سيئه است و استغفار آن‏ها به خاطر توجّهات آن‏ها به حُجُب نوريه است. اين وجه سوم بود. وجه چهارمي هم از استادم(رضوان‎الله‎تعالي‎عليه)[12] هست كه جلسه آينده مي‎گويم. 
 
گفتاري از آيه الله مجتبي تهراني
....................................................... 
[1]. سوره الاعراف، آيه 151 
[2]. سوره ابراهيم، آيه 41 
[3]. سوره نوح، آيه 28 
[4]. بحارالأنوار، ج21، ص210 
[5]. وسائل‏الشيعة، ج16، ص81 
[6]. الكافي، ج2، ص438 
[7]. بحارالأنوار، ج44، ص276 
[8]. بحارالأنوار، ج16، ص283 
[9]. بحارالأنوار، ج44، ص275 
[10]. إقبال‏الأعمال، ص706 
[11]. بحارالأنوار، ج25، ص205 
[12]. امام خميني (رحمةالله‏ عليه)

((كدام سوره ، خلاصه قرآن است ؟))





سوره حمد، در اول قرآن ، قرار گرفته و ممكن است علت آن فراگير بودن ، اين سوره باشد.
زيرا اين سوره ، با داشتنِ فقط هفت آيه ، تمام مطالب قرآن را، در برگرفته است . چون كه ،

قرآن شامل:


  • تحميد
  • تمجيد
  • تسبيح
  • تقديس
  • تهليل
  • شكر
  • ثناء و تكبير است ، و همه اينها، در كلمه ((حمد)) مندرج است .


همچنين بيان:

  • ارزاق
  • اِنعام
  • احسان
  • تربيتِ بندگان
  • و اكرام و امهال ايشان ، در كلمه ((رحمان )) گنجانده شده است



تمامى آنچه در قرآن ، از وسعت رحمت و عفو گناهان و رحمت بر بندگان ، در ((رحيم ))، درج شده است


تمام مفاهيم :

  • ثُباتِ قدرت الهى
  • عظمت
  • بقاء، و سرمديّت حق ،
  • تنزيه او از شركاء، در كلمه ((مالك ))، نهفته است


تمام مسائل مربوط به:

  • قيامت
  • مواقف
  • مقامات
  • نعمتهاى اخروى
  • كرامات و احوال اهل بهشت و درجات آن
  • احوال دوزخ و شدائد و دركات آن
  • حساب و ميزان و صراط، در كلمه ((يوم الدين )) جمع شده است .


آنچه در قرآن از:

  • عبادات و كيفيت آن
  • از نماز و روزه و زكوة و حج و غير آن ، در ((اِيّاكَ نَعْبُدُ)) مندرج است .


همينطور قرآن مشتمعل بر :

  • توكل
  • طلب نصرت
  • فتح
  • استعانت
  • از خدايتعالى و امثال اينها، در ((ايّاكَ نَسْتَعينْ)) نهفته است


و هكذا مفاهيم قرآن :

  • از قبيل هدايت
  • توفيق
  • تفويض
  • ارشاد
  • اعتماد
  • دعا
  • سؤ ال
  • التجاء و ابتهال در ((اهدنا)) گرد آمده است


و هر چه در قرآن ، از ميان حلال و حرام و شرايع و احكام از امر و نهى مى باشد؛ كلمه ((صِراطَ الْمُسْتَقيم )) متضمن آن است .


و تمامى احوال و آثارِ انسانهاى خوشبخت و كيفيت طريقه و سيره آنان و علتِ نجات و رفع درجات آنان ، كه در قرآن آمده است ؛ در جمله ((اَلّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ)) مندرج است


و خلاصه احوالِ اقوام لجوج و خودپرست و بت پرست ، قصه ها و اخبار ايشان ، از كفران نعمت و تكذيب انبياء و قتل ايشان و اصرارِ بر مناهى و توجّه به ملاهى و عذاب و غضب حق تعالى برايشان ، در آيه
((غَيْرِالْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ)) بيان شده است


و بالاخره حالات
بقيه hمن جمله نصارى و ساير مشركين و گمراهان ، در كلمه
((ضالّين ))، درج مى باشد.


و اين يكى از محسّناتِ قرآن شريف ، مى باشد كه گفته اند:
((ذكر الشّى مجملا ثم مفصلاً اوقع فى النفوس )).

---------------------------
منبع:
جلوه هائى از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نكته ها
اثر: عبدالكريم پاك نيا