هنگامی كه حربن يزيد رياحي حسین(ع) را از مرگ بيم داد

  هنگامی كه حربن يزيد رياحي راه را براي سید الشهدا علیه السلام و كاروان ایشان بست و آن حضرت را از مرگ بيم داد، امام حسين(ع) خطاب به او سخني فرمود كه بيانگر فرهنگ مكتب حسيني است:
متن حدیث:

«لَيْس َ شَأني شأن مَن ْ يَخاف ٌ الْمَوْت ، ما اهْوَن الْمَوْت عَلَي سَبيل نِيْل ِ الْعِزّ و إحْياء الْحَق ّ، لَيْس َ الْمَوْت في سَبيل الْعِزّ إلاّ حَياة ً خالِدَة ً، وَ لَيْسَت ْ الْحَياة ُ مَع َ الذُّل ّ إلاَّ الموت الذي لاحَياة َ مَعَه ُ، افَبالْمَوْت تُخَوِّفُني ؟ هَيْهات ْ، طاش َ سَهْمُك َ، وَ خاب َ ظَنُّك ! لَسْت ُاَخاف ُ الْمَوْت،
إن َّ نَفْسي لاكْبَرُ مِن ذلك و هِمَّتي لاَعْلي مِن ْ ان ْ احْمِل َ الضَّيْم َ خَوْفاً مِن َالْموت،
و هل تَقْدِروُن علي اكثر مِن ْ قَتْلي ؟ مَرْحَباً بِالْقَتْل ِ في سَبيل الله؛ ولكنّكم لاتقدرون عَلي هَدْم ِ مَجْدي وَ مَحْوِ عِزّي وَ شَرَفي ، فإذاً لااُبالي بالقتل "



"شأن من شأن كسي نيست كه از مرگ بهراسد. چقدر مرگ در راه رسيدن به عزّت و احياي حق سبك و راحت است. مرگ در راه عزت ، جز زندگي جاويد نيست و زندگي با ذلت جز مرگي فاقد حيات نيست .
آيا مرا از مرگ مي ترساني ؟ تيرت به خطا رفته است و گمانت تباه است ! من كسي نيستم كه از مرگ بهراسم .

منش من بزرگ تر از اين است و همّت من عالي تر است از آن كه از ترس مرگ ، به زير بار ستم روم.
و آيا شما بر بيش از كشتن من توانايي داريد؟ آفرين و درود به كشته شدن در راه خدا، در حالي كه شما قادر به نابودي عظمت من و محو عزت و شرف نيستيد! پس در اين صورت باكي از كشته شدن ندارم."




«احقاق الحق، جلد 11 صفحه 601»

اثبات وجود تاریخی حضرت رقیه (س)

 پنجم ماه صفر سالروز شهادت حضرت رقیه (س) می باشد. ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت دردانه اباعبدالله الحسین(ع)، نگاهی اجمالی به زندگانی حضرت رقیه (س) می اندازیم.

اثبات وجود تاریخی حضرت رقیه (س)
 
یکی از شهیدان قیام حسینی که نقش بسیار تاثیر‌گذاری درتبدیل واقعه عاشورا به یک جریان سیال تاریخی داشت، حضرت رقیه (س)، دختر سه‌ساله امام حسین (ع) است (که بارگاه آن مخدره در شهر شام واقع شده است). بعضی از مورخین درباره وجود تاریخی حضرت رقیه(س) سعی در شبهه پراکنی دارند، اما با توجه به مستندات تاریخی که در کتاب منتخب التواریخ  نقل شده می‌توان به تمام این شک و دودلی‌ها پایان داد.
 
در قسمتی از این مستندات تاریخی، جریان تعمیر و بازسازی قبر این بانوی سه ساله ذکر شده که بدین صورت است: چندین بار سید ابراهیم دمشقی و خانواده‌اش در عالم رویا خواب این بانوی سه ساله را می‌بینند. در خواب از سید ابراهیم خواسته می‌شود که به نزد والی شام برود و از او بخواهد که قبر را تعمیر کنند؛ زيرا داخل قبر آن حضرت آب جمع شده بود و جسم مطهر ایشان معذب بود.
 
والی شام با مطلع شدن از این جریان از علما شیعه و سنی خواست که غسل کنند و در نزد مرقد آن بانو جمع شوند و قرار بر این شد كه قفل به دست هر شخصی باز شد، متصدی نبش قبر و تعمیر آن شود. قفل تنها به دست سید ابراهیم دمشقی که نسبش منتهی به سید مرتضی علم الهدی می‌شود، باز شد و بدن شریف آن حضرت را به مدت سه روز از قبر خارج کردند و به تعمیر آن پرداختند. (برای اطلاع از جزئیات بیشتر به کتاب لهوف سیدبن طاووس مراجعه شود)


شهادت غم انگیز حضرت رقیه بر اساس 3 منبع

شهادت غم انگیز حضرت فاطمه صغری و یا رقیه علیها سلام، دختر امام حسین(ع) چنین است:

عصر روز سه شنبه در خرابه در كنار حضرت زينب(س) نشسته بود. جمعي از كودكان شامي را ديد كه در رفت و آمد هستند.

پرسيد: عمه جان! اينان كجا مي روند؟ حضرت زينب(س)فرمود: عزيزم اين ها به خانه هايشان مي روند. پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. تا نام مدينه را شنيد، خاطرات زيباي همراهي با پدر در ذهن او آمد.

بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسي از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤيا پدر را ديد. سراسيمه از خواب بيدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جويي نمود، به گونه اي كه با صداي ناله و گريه او تمام اهل خرابه به شيون و ناله پرداختند.

خبر را به يزيد رساندند، دستور داد سر بريده پدرش را برايش ببرند. رأس مطهر سيد الشهدا را در ميان طَبَق جاي داده، وارد خرابه كردند و مقابل اين دختر قرار دادند. سرپوش طبق را كنار زد، سر مطهر سيد الشهدا را ديد، سر را برداشت و د رآغوش كشيد.

بر پيشاني و لبهاي پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه كسي صورت شما را به خونت رنگين كرد؟ پدر جان چه كسي رگهاي گردنت را بريده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذي أَيتَمَني علي صِغَرِ سِنِّيِ» چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟ پدر جان يتيم به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان كاش خاك را بالش زير سرم قرار مي دادم، ولي محاسنت را خضاب شده به خونت نمي ديدم.

دختر خردسال حسين(ع) آن قدر شيرين زباني كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خيال كردند به خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، از دنيا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.

شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساكه141


نقش موثر حضرت رقیه(س) در تبدیل واقعه عاشورا به یک جریان سیال تاریخی
 
جریان کربلا محدود به واقعه عاشورا نیست؛ چراکه پس از آن با ادامه حرکت کاروان اسرا، مبارزه خاندان اهل بیت با یزید همچنان ادامه داشت. ادامه نهضت حسینی را می‌‌توان از خطبه‌های غرای امام سجاد (ع) تا نقش بیدارگری حضرت زینب(س) در شهر‌های بزرگی چون کوفه و شام دانست.
 
چه بسیار مسیحیان و یهودیانی که به وسیله کاروان اسرا مسلمان شدند و از همه پررنگ‌تر آن که، خانواده یزید و غلامانش با دیدن اهل بیت پیامبر در اسارت از او بیزاری جستند و جزء محبین خاندان عصمت و طهارت شدند.
 
حضرت رقیه (س) یاقوتی درخشنده در شهر شام
 
نهضت حسینی با یادگار گذاشتن نشانه‌ای گران‌قدر( حضرت رقیه) در شهر شام باعث دگرگونی عمیق و تغییری شگرف در شهر شام شدند؛ زيرا شهر شام از زمان عثمان، خلیفه سوم تحت امارت معاویه بوده و به گواهی تاریخ او از همان زمان در تدارک تشکیل حکومت بنی‌امیه بود.
 
پس از مرگ عثمان و به حکومت رسیدن امام علی(ع) وی حاضر به بیعت با امام نشد و از ایشان امارت شهر شام را درخواست کرد و به سبب آن که امام امارت شهر شام را به وی واگذار نکرد، جنگ صفین  و ماجرای حکمیت روی داد.
    
پس از مرگ عثمان و به قدرت رسیدن معاویه او دست به جنایات بسیار عجیب و خطرناکی در عالم اسلام زد. اثرات ظلمی که معاویه در حق اسلام و مسلمین کرد قابل توصیف و شمارش نیست.

 
جریان‌سازی خطرناک معاویه علیه اسلام
 
از جمله آن می‌توان به رواج سب و لعن امام علی (ع) و جعل احادیث احادیث پیامبر اشاره کرد. در کتاب أسرار آل محمد عليهم السلام نقل شده: معاويه قاريان اهل شام‏ و قاضيان آن را فرا خواند و به آنان ‏اموالى داد و ايشان را در نواحى و شهرهاى شام پراكنده ساخت. آنان هم مشغول به نقل روايات دروغين شدند و پايه‏هاى باطلى را براى مردم پايه‏گذارى كردند. آنان به مردم چنين خبر مى‏دادند كه على عليه السلام عثمان را كشته و بدين وسيله اهل شام را به معاويه متمايل كردند و همه اهل شام متفق الكلمه شدند.
 
برنامه بيست‌ساله معاويه بر ضد ولايت اميرالمؤمنين (ع)

 معاويه اين برنامه را بيست سال ادامه داد و در تمام مناطق تحت حكومتش آن را اجرا مى‏كرد، تا آنكه اراذل شام و ياران باطل نزد او آمدند و بر سر غذا و آب او نشستند.
 
او به آنان اموال مى‏داد و براى ايشان زمين‌ها را قسمت مى‏كرد و خوراكى و نوشيدنى به آنان مى‏خورانيد، تا آنجا كه خردسالان با اين برنامه بزرگ شدند و بزرگسالان پير شدند و عرب‌هاى بيابانى با اين عقايد به شهرها كوچ كردند. اهل شام لعن شيطان را ترك كردند و بر على(ع) لعن كردند و نوشته‏اى هم به همه شهرها براى كارمندانش نوشت كه: «امانم را برداشتم از كسى كه حديثى در مناقب على بن ابى طالب يا فضائل اهل بيتش نقل كند و چنين كسى عقوبت را بر خودش روا داشته است.»
 
بارگاه حضرت رقیه در شهر شام تبدیل به مرکزی برای تبلیغ تشیع شد
 
به یمن حضور این مخدره بزرگوار در قلب حکومت امویان، راه گم‌کردگان طریق ولایت به سمت اهل بیت هدایت می‌شوند و مَثَل آن شهید خردسال همانند مناری است که انسان‌های سرگردان را نجات می‌دهد. همچنین از اثرات وجودی حضرت رقیه (س) کم اثر شدن جنایاتی بود که معاویه ملعون در حق اسلام انجام داد؛ زيرا مرقد آن مخدره تبدیل به مرکزی برای تبلیغ شیعیان شد.


كرامات حضرت رقيه (ع)

از حضرت رقيه (ع) ومرقد مطهر آن حضرت،‌در طول تاريخ، كرامات متعددي بروز كرده است . در این مطلب توجه شما را به یک كرامت شگفت جلب مي‌كنيم:

بگو چند جمله از مصيبت دخترم( رقيه) رابخواند

مرحوم حاج ميرزا علي محدث زاده ( متوفاي محرم 1396 ه. ق)،‌ فرزند مرحوم محدث عالي مقام حاج شيخ عباس قمي رضوان الله تعالي عليها، از وعاظ وخطباي مشهور تهران بودند. ايشان مي‌فرمود: يكسال به بيماري وناراحتي حنجره وگرفتگي صدا مبتلا شده بودم،‌تا جايي كه منبر رفتن وسخنراني كردن براي من ممكن نبود . مسلم،‌ هر مريضي در چنين موقعي به فكر معالجه مي‌افتد، من نيز به طبيبي متخصص و با تجربه مراجعه كردم.

پس از معاينه معلوم شد بيماري من آن قدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كارافتاده و فلج شده و اگر لاعلاج نباشد صعب العلاج است.

طبيب معالج در ضمن نسخه‌اي كه نوشت دستور استراحت داد و گفت كه بايد چند ماه ازمنبر رفتن خودداري كنم وحتي با كسي حرف نزنم واگر چيزي بخواهم و يا مطلبي از زن و بچه‌ام انتظارداشته باشم آنها را بنويسم،‌تا در نتيجه استراحت مداوم واستعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد.

البته صبر درمقابل چنين بيماري وحرف نزدن با مردم حتي با زن وبچه، خيلي سخت وطاقتفرساست،‌زيرا انسان بيشتر از هر چيز احتياج به گفت وشنود دارد و چطور مي‌شود چند ماه هيچ نگويم وحرفي نزنم وپيوسته در استراحت باشم ؟!
آن هم معلوم نيست كه نتيجه چه باشد.

برهمه روشن است كه با پيش آمدن چنين بيماري خطرناكي،‌چه حال اضطراري به بيماردست مي‌دهد اضطرار مي‌اندازد، اين حالت پريشاني است كه انسان اميدش از تمام چاره‌هاي بشري قطع شده و به ياد مقربان درگاه الهي مي‌افتد تا به وسيله آنها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت كرده وا زدرياي بي‌پايان لطف خداوند بهره‌اي بگيرد.

من هم باچنين پيش آمدي،‌ چاره‌اي جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام حسين (ع) نداشتم . روزي بعد ازنماز ظهر وعصر،‌حال توسل به دست آمد وخيلي اشك ريختم وسالار شهيدان حضرت اباعبدالله (ع) راكه به وجود مقدس ايشان متوسل بودم مخاطب قرارداده گفتم : يا بن رسول الله، صبر درمقابل چنين بيماري براي من طاقتفرساست. علاوه بر اين من اهل منبرم و مردم ازمن انتظاردارند برايشان منبربروم.
من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر رفته‌ام و از نوكران شما اهل بيتم،‌ حالا چه شده كه بايد يكباره از اين پست حساس براثر بيماري كنار باشم . ضمنا ماه مبارك رمضان نزديك است،‌دعوتها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما تا خدا شفايم دهد.

به دنبال اين توسل، طبق معمول كم كم خوابيدم. درعالم خواب،‌ خودم را در اطاق بزرگي ديدم كه نيمي ازآن منور وروشن بود وقسمت ديگر آن كمي تاريك.

درآن قسمت كه روشن بود حضرت مولي الكونين امام حسين (ع ) را ديدم كه نشسته است . خيلي خوشحال وخوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم در حال رويا نيز پيداكردم . بنا كردم عرض حاجت نمودن،‌ ومخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك رمضان نزديك است و من در مساجد متعدد دعوت شده‌ام،‌ولي با اين حال حنجره ا زكارافتاده چطور مي‌توانم منبر رفته وسخنراني نمايم وحال آنكه دكتر منع كرده كه حتي با بچه‌هاي خود نيز حرفي نزنم.

چون خيلي الحال وتضرع وزاري داشتم،‌ حضرت اشاره به من كردو فرمود به آن آقا سيد كه دم درب نشسته بگو اشك بريزيد،‌ان شاءالله تعالي خوب مي‌شويد. من به درب اطاق نگاه كردم ديدم شوهر خواهرم آقاي حاج آقا مصطفي طباطبائي قمي كه از علما وخطبا و از ائمه جماعت تهران مي‌باشد نشسته است . امر آقا را به شخص نامبرده رساندم. ايشان مي‌خواست از ذكر مصيبت خودداري كند،‌حضرت سيد الشهدا(ع) فرمود روضه دخترم را بخوان. ايشان مشغول به ذكر مصيبت حضرت رقيه (ع) شد و من هم گريه مي‌كردم و اشك مي‌ريختم،‌ اما متاسفانه بچه‌هايم مرااز خواب بيدار كردند ومن هم با ناراحتي از خواب بيدار شدم ومتاسف ومتاثر بودم كه چرا از آن مجلس پرفيض محروم مانده‌ام،‌ ولي ديدن دوباره آن منظره عالي امكان نداشت.


هماه روز، و يا روز بعد، به همان متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معاينه معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي وبيماري قبلي در كار نيست . او كه سخت در تعجب بود ازمن پرسيد شما چه خورديد كه به اين زودي وسريع نتيجه گرفتيد؟!

من چگونگي توسل وخواب خودم رابيان كردم. دكتر قلم دردست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسل من بي اختيار قلم از دستش برزمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر نام مولي الكونين امام حسين (ع) به او دست داده بود پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره اشك بررخسارش مي‌ريخت . لختي گريه كرد وسپس گفت : آقا،‌اين ناراحتي شما جز توسل وعنايت و امداد غيبي چاره وراه علاج ديگري نداشت.

آیا این نام (رقیه) درست و صحیح است؟

اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی آمده است در کتاب کامل بهائی نوشته علاء الدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است.[1]

اما در مورد نام او، آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و... اختلاف است.

دو خطاب از امام حسین علیه السلام در کربلا در مصادر شیعی آمده است که یکی از دختران حرم خود را با نام رقیه صدا زده است.

1)- "یا اختاه یا ام کلثوم، و انت یا زینب و انت یا رقیه و انت یا فاطمه و انت یا رباب، ...”.[2]

2)- "ثم نادی: یا ام کلثوم و یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا زینب یا اهل بیتی علیکن منی السلام”.[3]

اکثر محدثان دو دختر به نامهای سکینه و فاطمه برای امام حسین (ع) ذکر کرده‌اند اما علامه ابن شهر آشوب و محمد بن جریر طبری، سه دختر به نامهای سکینه فاطمه و زینب (ع) را برای آن حضرت برشمرده‌اند.

در میان محدثان قدیم تنها علی بن عیسی اربلی ـ صاحب کتاب کشف الغمه (که این کتاب را در سال687 ه ق تألیف کرده است) به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین (ع) شش پسر و چهار دختر داشت ولی او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهای زینب سکینه و فاطمه را نام می‌برد و از چهارمی ذکری به میان نمی‌آورد.

احتمال دارد که چهارمین دختر همین رقیه (ع) بوده است.

علامه حائری در کتاب معالی السبطین می‌نویسد: بعضی مانند محمد بن طلحه شافعی و دیگران از علمای اهل تسنن و شیعه می‌نویسند "امام حسین (ع) دارای ده فرزند، شش پسر، و چهار دختر بوده است.

سپس می‌نویسد: دختران او عبارتند از: سکینه، فاطمه صغری، فاطمه کبری و رقیه علیهن السلام.
آنگاه در ادامه می‌افزاید: رقیه پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات کرد. مادرش "شاه زنان" دختر یزجرد بود.[4]

باید دانست که گاهی بعضی از دختران دو نام داشتند مثلاً طبق قرائتی به احتمال قوی همین حضرت رقیه (س) را فاطمه صغری می‌خواندند و شاید همین موضوع باعث غفلت از نام اصلی او شده است.

بهرحال از لحاظ تحقیقی هیچ استبعادی وجود ندارد که نام این دختر امام حسین (ع) رقیه باشد.


نظر دو تن از مراجع تقليد در خصوص دختر سه ساله امام حسين‌(ع)  

پنجم صفر سالروز شهادت ريحانه  امام حسين(ع) حضرت رقيه‌(س) است که سندي بر مظلوميت خاندان پيامبر‌(ص) مي‌باشد، عده‌اي از ارادتمندان به ساحت قدسي اهل بيت‌(ع) در پاسخ به شبهه‌اي که در برخي محافل مطرح شده نظر دو تن از مراجع عظام تقليد شيعه در اين خصوص را با طرح 4 سؤال جويا شده‌اند.

1-صحت وجود دختري با مشخصاتي که ارباب مقاتل در مورد کيفيت شهادت آن بزرگوار نقل کرده‌اند (درخرابه شام) چيست؟

2-صحت انتساب چنين دختري به امام حسين‌(ع) چگونه مي‌باشد؟

3-صحت انتساب حرم موجود در نزديک دمشق به دختري به نام حضرت رقيه‌(س) چگونه است؟

4-با توجه به موارد گفته شده و پاسخ‌هاي حضرت عالي انجام نذر و اداي آن داراي چه حکمي است؟

متن کامل نظرات اين دو مرجع تقليد تقديم مي‌گردد:

پاسخ آيت‌الله‌العظمي مکارم شيرازي

بسمه‌تعالي

شکي نيست که دختر کوچکي از امام حسين‌(ع) در شام از دنيا رفت و در آنجا دفن شد و حرم فعلي منسوب به همان دختر است، اما اين که نام آن دختر رقيه بوده يا نام ديگري داشته در بين دانشمندان اسلامي اختلاف نظر وجود دارد هر چند معروف اين است که نامش رقيه است.

هميشه موفق باشيد.

پاسخ آيت‌الله‌العظمي نوري همداني

بسمه‌تعالي

در کتاب‌هايي چون کامل بهائي و نفس‌المهموم و کتاب‌هاي معتبر ديگر دختر خردسالي که برخي نام او را رقيه ناميده‌اند و در شام به شهادت مي‌رسد، براي امام حسين‌(ع) ذکر کرده‌اند و اگر کسي براي آن حضرت نذر کند، بايد آن را ادا نمايد و مضجع موجود در دمشق متعلق به آن حضرت است.

زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِکَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّریفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.



پی نوشت :

[1] کامل بهائی، ج 2، ص 179
[2] اللهوف، سید بن طاووس ص 140 و 141
[3] مقتل ابن مخنف، ص 131
[4] سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (س) ص 9 به نقل از معالی السبطین، ج 2، ص 214

ناگفته‌هایی از انتقال ضریح امام حسین(ع)

 انتقال ضریح امام حسین(ع) از قم تا کربلای معلی با اتفاقات عجیب، تکان‌دهنده، زیبا، شیرین و به یاد ماندنی همراه بود؛ از معلولی که به واسطه ضریح شفا گرفت تا کبوتر عاشقی که از ضریح دل نکند و زائر کربلا شد.

خبرگزاری فارس: ناگفته‌هایی از انتقال ضریح امام حسین(ع)/ حکایت کبوتری که کربلایی شد
گزارش تصويري مرتبط

-------------------------------

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نخستین ضریحی که در مضجع شریف سیدالشهداء(ع) نصب شد، در سال 371 هجری با سازه‌ای از چوب ساج و تزئیناتی از عاج فیل بود.

ضریح جدید، ششمین ضریحی خواهد بود که در تاریخ بارگاه امام حسین(ع) نصب خواهد شد. این ضریح توسط استاد محمود فرشچیان طراحی شده و خطاطی‌های آن را استاد سیدمحمد حسینی‌موحد انجام داده است.

جالب اینکه برای نخستین بار در طول تاریخ، برای طراحی سازه یک ضریح از مهندسان عمران و معماری هم استفاده شده تا این ضریح در برابر 12.8 تن فشار عمودی و 600 کیلو بر هر متر مربع فشار جانبی مقاوم باشد. پیش‌بینی شده است ضریح جدید 300 سال عمر مفید خواهد داشت، یعنی بیش از چهار برابر ضریح کنونی که توسط هندی‌ها ساخته شده است.

در ساخت ضریح جدید ـ که بیش از دوازده تن وزن دارد ـ 6050 کیلو چوب ساج (تهیه ‌شده از جنگل‌های برمه)، 4600 کیلو نقره، 700 کیلو مس، 450 کیلو استیل، 100 کیلو آهن و 118.650 کیلوگرم طلا به کار رفته است. 

 

 

کار ساخت ضریح جدید سیدالشهداء(ع) 4.5 سال به طول انجامید و این امر با عنایت ویژه آیت‌الله سید علی سیستانی، درایت حجت‌الاسلام سید جواد شهرستانی (نماینده آیت‌الله سیستانی در ایران)، هدایت حجت‌الاسلام شیخ عبدالمهدی کربلایی (تولیت عتبه حسینی) و تلاش مجدانه و شبانه‌روزی هیئت امنای ساخت ضریح در شهر مقدس قم امکان‌پذیر شد.

قطعات اصلی این ضریح از طریق هوایی به نجف منتقل و از آنجا ـ به دلیل مسائل امنیتی ـ به صورت بسته‌بندی و با تدابیر ویژه به کربلا منتقل شد. اما بخش‌هایی از ضریح (حدود 30 درصد آن) روز دهم ماه محرم و مصادف با شام غربیان آل‌الله از قم خارج شد تا از طریق شهرهای تهران، ساوه، اراک، بروجرد، خرم‌آباد، دزفول، اندیمشک، شوشتر، آبادان، اهواز و در نهایت شلمچه، به خاک عراق منتقل شود.

عملیات بازگشایی ضریح فعلی از 28 صفر آغاز می‌شود و حدود 10 روز به طول می‌انجامد. پس از باز کردن قطعات ضریح فعلی، عملیات نصب ضریح جدید آغاز و پیش‌بینی می‌شود حدود یک ماه تا 40 روز این کار زمان ببرد.

با خبر ورود ضریح جدید بارگاه ملکوتی سید‌الشهداء(ع) به هر کوی و برزن، عاشقان اباعبدالله(ع) برای عرض ادب و ادای احترام به ساحت مولا و مقتدایشان، به استقبال ضریح می‌آمدند. استقبالی که از ساعت‌ها قبل از ورود «کاروان سفینة النجاة» آغاز می‌شد و فرقی هم نمی‌کرد چه ساعتی از شبانه‌روز است. این عشق و ارادت به سالار شهدا نه با عقل که تنها با دل قابل درک است.

برای درک بهتر این فضای عاشقانه، پای صحبت‌های «نصرت‌الله لطفی» ‫رییس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان قم و مسئول انتقال ضریح به کربلا نشستیم.

او از اتفاقات عجیب، تکان‌دهنده، زیبا، شیرین و به یاد ماندنی انتقال ضریح سیدالشهداء(ع) به کربلا گفت؛ از خرابی کامیون حامل ضریح نزدیک روستای سادات، از کبوتر عاشقی که زائر کربلا شد، جوانی که زیر چرخ تریلی حامل ضریح رفت و زنده ماند، دختر سه ساله‌ و بی‌تابی که داخل ضریح آرام گرفت و معلولی که به واسطه ضریح شفا یافت . . . 

 

 

تمام طلاهای ضریح هدیه مردم است/ گونی‌بافی به عشق سیدالشهدا(ع)

* به عنوان نخستین سؤال، با توجه به برخی شایعاتی که مطرح می‌شود، درباره هزینه ساخت ضریح امام حسین(ع) و نحوه ساخت آن بگویید.

ـ همان‌طور که اعضای محترم هیئت امنای ساخت ضریح مطهر اعلام کرده‌اند،‌ کل هزینه ساخت ضریح مطهر از محل هدایا و نذورات داوطلبانه محبان اهل‌بیت علیهم‌السلام تأمین شده و حتی یک ریال از اعتبارات دولتی و بیت‌المال هزینه نشده است.

حدود 118 کیلوگرم طلا در ساخت ضریح به کار رفته است که تمام آن‌ها از زیورآلات اهدایی بانوان زینبی است، بدون اینکه حتی یک گرم طلا خریداری شده باشد و نکته دیگر اینکه بخش اعظم هدایا و نذورات توسط اقشار آسیب‌پذیر و دهک‌های پایین درآمدی جامعه تأمین شده است.

جالب است بدانید نمونه‌ای از این عشاق، بانوی محترمی است که اندوخته یک‌ ساله از دسترنج دوخت گونی به ازا هر گونی  100 تومان را پس‌انداز کرد و مبلغ 46 هزار و 400 تومان را به هیئت امنا تحویل داد. جالب‌تر اینکه پرسیده بود آیا امام حسین(ع) این هدیه ناقابل را از من پیرزن قبول می‌کند!؟

در جریان انتقال ضریح از پذیرفتن هدایا و نذورات خودداری کردیم

 

 

* هدف از انتقال شهر به شهر ضریح جدید امام حسین(ع) چه بود؟

ـ هدف از انتقال شهر به شهر و آن‌ هم صرفاً در تعدادی از شهرستان‌های واقع در مسیر از قبل تعیین ‌شده برای خروج از ایران و ورود به خاک عراق، کار فرهنگی و ایجاد شور حسینی(ع) بود و به همین دلیل، با تصمیم قطعی هیئت امنای محترم ساخت ضریح و با اطلاع‌رسانی گسترده از دریافت هدایا و نذورات بعد از ساخت ضریح و در مسیر انتقال مؤکداً خودداری به عمل آمد.

محدویت زمانی انتقال ضریح موجب شد که ضریح به شهرهای دیگر نرود/انتقال 18 روزه ضریح جدید امام حسین(ع)

*چرا شهرهایی دیگری را برای انتقال ضریح انتخاب نکردید؟ با اینکه شهرهایی نزدیک به مسیر هم خواستار ورود کاروان سفینة النجاة بودند. 

و با وجود پیگیری‌های مجدانه ائمه جمعه و دیگر مسئولان، اجابت درخواست دیگر استان‌ها و شهرستان‌ها برای انتقال و توقف کوتاه‌مدت ضریح مطهر و بهره‌مند شدن هموطنان عزیز از این فضای عطرآگین و معنوی میسر نشد، به طور مثال مردم شهر کاشان خیلی اصرار داشتند، ضریح جدید امام حسین(ع) به این شهر برود، با اینکه از شهر تهران به قم نزدیک‌تر بودند، اما هئیت امنا با توجه به محدویت بازده زمانی برای انتقال ضریح، موافقت نکردند، علت این بود که طرف عراقی طی قراردادی که با هیئت امنا داشتند، باید ضریح تا قبل از اول صفر به کربلا می‌رسید، زیرا از 4 صفر پیاده‌روی مردم به سمت کربلای معلی آغاز می‌شود، پس باید در انتقال ضریح به تقویم حرکت زمانی توجه می‌کردیم، به همین دلیل جمعیت قابل توجهی از اهالی شهرها و روستاهای کشور با مسافرت به شهرهای مسیر انتقال از فیض زیارت و عزاداری در جوار ضریح جدید بهره‌مند شدند.

سرازیر شدن مردم شهرها و روستاهای دور برای زیارت ضریح

حتی برخی شهرهای در مسیر، مانند اهالی شهرهای زرندیه ساوه، توره در استان مرکزی، الیگودرز، دورود و ازنا، زاغه و پلدختر در استان لرستان، شادگان و مسجد سلیمان در استان خوزستان و تمامی بخش‌ها و روستاهای در مسیر، حتی با عمق مسافت بیش از 30 کیلومتر از جاده اصلی در کنار جاده‌های منتهی به مقصد، تجمع و با عزاداری و سینه‌زنی در انتظار ضریح مطهر بودند، به عنوان مثال شهرهای ازنا،‌ الیگودرز و دورود و بخش زاغه از 6 صبح تا بعد از ظهر و دارخوین و شادگان از 7 صبح تا 5 بامداد روز بعد چشم انتظار بودند.

 

 

 

چگونگی انتقال ضریح به «تهران»

*اشاره داشتید که به درخواست شهرهای همجوار برای بردن ضریح پاسخ منفی دادید، پس چرا شهر تهران را انتخاب کردید، با توجه به اینکه در مسیر حرکت کاروان سفینة النجاة قرار نداشت؟

- بله، تنها شهری که در مسیر نبود، شهر تهران بود، به تبع حرکت کاروان از قم تا مرز شلمچه بود که باید از مسیر استان مرکزی، لرستان و خوزستان صورت می‌گرفت، اما دوستان در این قضیه یک دید واقع‌بینانه داشتند که در عمل هم تشویق شد و آن اینکه واقعیت غیر قابل انکار این بود، اگر نبود نهضت الهی حضرت امام (ره) و فداکاری ایثارگران و شهدای عزیز، این گونه ملت ایران پایدار و سرافراز باقی نمی‌ماند، بنابراین تصمیم گرفتیم که تجلیل زیبایی از نقش امام خمینی(ره) در انقلاب اسلامی در کنار مزار شهدا انجام دهیم.

علت انتقال زمینی ضریح/ سفارش رهبر انقلاب به هیئت امنای ساخت ضریح

* برای انتقال ضریح جدید چرا  از طریق هوایی اقدام نکردید، علت انتخاب راه زمینی برای انتقال ضریح چه بود؟

ـ حدود 70 درصد از قطعات و بخش‌های ضریح مطهر قبلاً به صورت هوایی به نجف ‌اشرف و سپس به کربلای معلی انتقال و تحویل تولیت محترم آستان مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) شده بود.

اتخاذ تصمیم هیئت امنا ساخت ضریح مطهر در انتقال شهر به ‌شهر در مسیر خروج از کشور بر اساس الهام و استنباط از فرمایش گهربار مقام معظم رهبری در دیدار 4 سال قبل با هیئت امنا بود،‌ ایشان فرمودند: «...ان‌شاء‌الله این کار شیرین و زیبا را به انجام برسانید و باشکوه انتقال دهید...». به لطف الهی و حضور بی‌نظیر امت عاشورایی در صحنه، این شکوه و حماسه ماندگار و بی‌بدیل تحقق یافت.

 

 

ماجرای انتخاب شهر قم برای ساخت ضریح امام حسین(ع)

* با توجه به اینکه اصفهان از هنرمندان مشهوری بهره‌مند است و مسیر نزدیک‌تری هم به عراق محسوب می‌شود، چرا شهر قم برای ساخت ضریح انتخاب شد؟

- جمعی از دوستان از ابتدا پیگیر بودند، ناگفته نماند که از قبل کشورهای دیگر هم متقاضی ساخت ضریح بودند که با عنایت ویژه حضرت آیت‌الله سید علی سیستانی این افتخار نصیب تشیع و ایران اسلامی شد و به تبع نماینده آیت‌الله سیستانی در قم عهده‌دار این امر شد.

البته به هیچ وجه بحث انحصارطلبی مطرح نبود و تنها محل کارگاه در قم بود، ضمن اینکه فقط هیئت امنای ساخت ضریح از اهالی شهر قم بودند، اما در بخش‌های مختلف از هنرمندان اصفهانی، شیرازی و ... استفاده شده است.

همچنین جمع‌آوری وجوهات نیز از سراسر ایران صورت می‌گرفت که هیئت امنا سعی کردند با حفظ شئون و به صورت محدود، این جمع‌آوری وجوهات را انجام دهند، به طوری که در یک مرحله وجوهات دریافت می‌شد و پس از هزینه‌کردن تمام آن‌ها، بار دیگر برای دریافت وجوهات مردم، هیئت امنا اعلام آمادگی می‌کردند تا پولی اضافه نیاید و از نظر شرعی دچار مشکل نشوند.

انتقال ضریح 6 روز بیشتر از پیش‌بینی طول کشید

* آیا از ابتدا تا انتهای انتقال ضریح برنا‌مه‌ریزی شده بود یا بر اساس استقبال مردم و نحوه طی‌کردن مسیر، برنامه‌ای منعطف داشتید؟

ـ قطعاً چنین کار عظیمی بدون برنامه نمی‌شود. ضمن اینکه با توجه به آغاز پیاده‌روی‌های اربعین از هفته اول صفر، طرف عراقی از ما خواسته بود تا قبل از آغاز ماه صفر ضریح را منتقل کنیم تا تأمین امنیت آن در عراق با آسان‌تر باشد. با توجه به این محدودیت زمانی، ما برای حداکثر 12 روز برنامه‌ریزی کردیم که البته استقبال غیر قابل وصف مردم باعث شد این انتقال 18 روز طول بکشد.

به معنای واقعی کلمه و بدون هیچ‌گونه مبالغه و گزافه، حضور توده مردم بسیار حماسی، توأم با اشک و سوز و آه، سینه‌زنی و شعارهای لبیک یا حسین(ع) و بی‌نظیر در تاریخ بود و با هیچ مراسم و راهپیمایی قابل مقایسه نبوده و نیست.

به طوری که نه تنها تمامی شهرها و روستاهای غیر مقصد با شور حسینی وصف ناپذیر به صورت پیوسته و ساعت‌ها چشم‌انتظاری خود را از این فیض و چشمه زلال معنویت بهره‌مند کردند، بلکه جمع قابل توجهی از اهالی دیگر استان‌ها نیز مشتاقانه در مراسم شورانگیز و بی‌بدیل استقبال و بدرقه شرکت نکردند که در نتیجه، با وجود اینکه قطعی بودن جدول زمان‌‌بندی انتقال، به دلیل استقبال بی‌نظیر و در نتیجه کندی بسیار حرکت کاروان، در عمل  6 روز به مدت سفر اضافه شد.

به عنوان مثال، مدت زمان حرکت کاروان از اراک تا خرم‌آباد 30 ساعت، از شوشتر تا اهواز 29 ساعت، آبادان تا خرمشهر حدود 14 ساعت، اهواز تا کوت‌ عبدالله (فاصله 13 کیلومتری) 10 ساعت، اهواز تا سه‌راهی دارخوین 23 ساعت و از مسجد جامع خرمشهر تا شلمچه 12 ساعت طول کشید.

 

 

پاسخ مراجع به شبهات پیرامون قداست ضریح جدید امام حسین(ع) 

*قبل از حرکت کاروان ضریح حسینی(ع) برخی در تبرک جستن به ضریح شبهه کردند (با توجه به اینکه هنوز به کربلای معلی نرسیده و نصب نشده است)، در این راستا چه اقدام‌هایی صورت گرفت و نظر مراجع عظام درباره این موضوع چه بود؟

ـ مقاله اهانت‌آمیز و وقیحانه روزنامه جمهوری تداعی‌کننده مقاله روزنامه اطلاعات در سال 1356 (به قلم رشیدی‌مطلق) در اهانت به حضرت امام(ره) است که قطعاً تنظیم‌‌کننده عبارات وهن‌آلود و مشمئز‌ کننده و حتی هیئت تحریریه و مدیرمسئول روزنامه به دلیل اجازه چاپ مطالب در برگیرنده ادبیات وهابیت و سلفی‌ها و نادیده گرفتن واقعیت غیر قابل انکار عشق حسینی(ع) و حماسه بی‌نظیر خلق شده در استقبال و بدرقه ضریح مطهر، گناه نابخشودنی را مرتکب شده‌اند و مهم‌‌تر اینکه نابخردانه به جای عذرخواهی و جبران عمل ننگین، بار دیگر منتقدان را افراد سیاسی و نظامی معرفی کردند و مردم را تشکر کنندگان از این اقدام وقیحانه!

صفت و به عبارتی پسوند «مطهر» و «مقدس» دقیقاً برگرفته از بیانات صریح و ارزشمند حضرات آیات و مراجع‌عظام تقلید در حین بازدید و زیارت ضریح مطهر هست که به عنوان مثال به چند نمونه از این عبارات اشاره می‌شود:

 

 

حضرت آیت‌الله صافی‌ گلپایگانی:

«در این ضریح اعجاز و کرامت نهفته است و اینکه مردم با این احساسات و علاقه شدید نسبت به این ضریح مطهر ابراز علاقه می‌کنند، تعظیم شعائر اهل‌بیت(ع) و از اسرار الهی است.»

حضرت‌ آیت‌الله مکارم ‌شیرازی:

برخی افراد از روی ناآگاهی و یا مغرضانه سؤالی مطرح می‌کنند مبنی بر اینکه این ضریح از مقداری طلا، نقره، سنگ‌های قیمتی و کتیبه تشکیل شده است چرا هنوز با اینکه به کربلا نرفته و نصب نشده است مردم به آن اهمیت می‌دهند و به زیارتش می‌آیند و اشک‌شان جاری می‌شود؟

این افراد یک نکته را فراموش کرده‌اند و آن این است که نام امام حسین(ع) روی این ضریح است و همین نام است که به مقداری طلا و نقره ارزش داده است و گرنه همه جا طلا و نقره وجود دارد، مردم وقتی به زیارت این ضریح می‌آیند به یاد می‌آورند که این ضریح مطهر متعلق به حضرت سیدالشهدا(ع) است و قرار است روی مضجع شریف اباعبدالله الحسین علیه‌السلام نصب شود، به همین دلیل برای آن‌ها ارزشمند است».

 

 

همچنین حضور پر خیر و برکت مراجع تقلید آیات عظام: صافی‌گلپایگانی، نوری‌ همدانی، مکارم‌ شیرازی، شبیری‌ زنجانی، علوی ‌گرگانی، سبحانی، موسوی‌ اردبیلی، هاشمی ‌شاهرودی، جوادی ‌آملی و حضرات آیات جنتی، مصباح‌ یزدی، ملکوتی، حائری، حسینی ‌بوشهری، سعیدی و ... در کارگاه ساخت و زیارت قبل از انتقال ضریح‌ مطهر بهترین گواه بر اصالت دینی منطبق با فرهنگ اصیل عاشورایی کاروان سفینة‌النجاة است.

 

 

راننده کامیون ضریح چه حاجتی از امام حسین(ع) گرفت

* هفته گذشته مصاحبه‌ای با «محمدرضا قنبری» راننده تریلی حامل ضریح داشتیم که بسیار جالب بود. ایشان می‌گفت به هیچ وجه از انتخابش برای این کار متعجب نشده، چون قبلاً آن را از امام حسین(ع) طلب کرده است. چه شد که میان همه شرکت‌های پیشنهاد دهنده و تریلی‌های پیشرفته‌تر، این تریلی انتخاب شد؟

ـ حضور همه دوستان، هیئت امنا، مسئولان و دست‌اندرکاران به اراده خودشان نبود و همه به نوعی انتخاب شده بودند.

آقای قنبری هم در در شهرداری قم در بخش موتوری این نهاد مشغول به کار است، خودش تعریف می‌کرد که اوایل امسال در کربلا حضور داشته و چون شنیده بود که قرار است در قم برای امام حسین(ع) ضریح بسازند، همانجا از امام حسین(ع) درخواست می‌کند که راننده ضریحش باشد.

 

 

* تریلی فقط همین یک راننده را داشت؟

ـ بله، حتی شاگرد یا راننده دیگری نبود و جالب اینکه آقای قنبری گاهی در شبانه‌روز بیش‌تر از 18 ساعت پشت فرمان بود و اصلا احساس خستگی نمی‌کرد. حساب کنید آن 18 ساعت چه فشاری به راننده می‌آورد، مخصوصا که مرتباً باید کلاچ و ترمز گرفت و مثلاً در 10 ساعت کم‌تر از 20 کیلومتر را طی کرد.

* کنجکاویم بدانیم این تریلی برای سوختگیری با آن هیبت چگونه وارد پمپ‌بنزین می‌شد.

ـ با آن جمعیت مشتاق به هیچ وجه امکان چنین کاری فراهم نبود و سوختگیری به کمک مسئولان شهرستان‌های محل توقف و به صورت اختصاصی انجام می‌شد.

* برای انتقال ضریح‌ آیا تغییراتی هم در تریلی یا کفی آن صورت دادید؟

ـ بله، طبیعتاً برای حفظ جان زوار، دور تا دور کفی را تا فاصله 10 سانتی‌متری زمین با ورق فلزی پوشاندیم تا خدای ناکرده کسی زیر چرخ ماشین نرود. البته این امر برای چرخ‌های جلو غیرممکن بود و یک مورد حادثه هم داشتیم که به خیر گذشت.

بالای کفی هم تدابیری اندیشیده شد و جوشکاری‌های صورت گرفت، خود ضریح هم با شیشه ضد گلوله (به دلیل مقاومت بسیار زیاد) محافظت شد.

 

ضریح سال‌ها در قم بود، اما باز هم مراسم وداع 10 ساعت طول کشید

*هنگامی که قرار بود ضریح جدید امام حسین(ع) از شهر قم به سوی تهران رهسپار شود، حال و هوای مردم قم به چه صورت بود؟

-با وجود اینکه مردم شریف و عاشقان حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) در شهر مقدس قم بیش از چهار سال، از مراحل ساخت ضریح مطهر دیدن می‌کردند و به مدت 15 روز قبل از تاریخ انتقال توفیق زیارت آن نصیب‌شان شده بود، باز هم در روز بدرقه با وجود هوای سرد و بارانی و با سوز و آه به طرز باشکوهی در مراسم بدرقه حضور داشتند و این مراسم به یاد ماندنی از 9 صبح تا حدود 6 بعد از ظهر به طول انجامید و جمع قابل توجهی علاوه بر عوارضی اتوبان قم- تهران تا کیلومتر 30، ضریح را همراهی کردند. به دلیل خطرناک بودن حضور مردم در اتوبان با خواهش و تمنای بسیار از آن‌ها خواستیم به شهر برگردند.

 

 

کبوتر عاشقی که زائر کربلا شد

در هنگام خروج کاروان از قم و فاصله حدود یکصد متری ضریح، توسط یکی از بدرقه‌کنندگان و از داخل یک خودرو تعدادی کبوتر به پرواز در آمدند و 2 روز بعد در حال پاک‌سازی اطراف خودروی حامل ضریح مطهر در حرم حضرت امام(ره) و بازسازی سازه پیرامونی، ‌یکی از کبوترها در حد فاصل ضریح و کفی تریلر مشاهده شد که تلاش ما برای به پرواز درآمدنش، بی‌نتیجه ماند. انگار دلش نمی‌خواست ضریح را ترک کند و نهایتاً این کبوتر عاشق هم بعد از حدود 18 روز زائر کربلا شد.

* پس در طول سفر حواستان به آن بود.

ـ بله، پس از اینکه فهمیدیم این کبوتر نمی‌خواهد از ما جدا شود، برایش آب و دانه مهیا می‌کردیم. بسیاری از کسانی هم که توفیق حضور روی تریلی و کنار ضریح را داشتند، از این کبوتر فیلم و عکس می‌گرفتند، واقعا جالب بود.

دختر سه ساله‌ای که بهانه ضریح را گرفت

* از حضور مردم در شهرهای مختلف برای استقبال و بدرقه ضریح خاطراتی نقل می‌کنید؟

 

 

-در ساوه در بدو ورود از آزادراه و در حالی‌که هنوز جمعیت متراکم نشده بود اعضای کاروان خودرو پژویی را رؤیت کردند که آقا و خانم در صندلی‌های جلو و  طفلی حدوداً 2 تا 3 ساله در صندلی عقب چسبیده به شیشه و رو به ضریح مطهر آن‌ چنان گریه و بی‌تابی می‌کرد که توجه اعضای کاروان را به خود معطوف و به واقع متأثر کرد. با استفاده از سیستم صوتی از پدر این طفل معصوم خواستم کودک را به ما بدهد تا کنار ضریح ببریم. ... به محض آغوش گرفتن کودک و انتقال آن به داخل ضریح مطهر، آرام گرفت و با ادب وصف ناپذیری ضریح مطهر را بوسید، بدون اینکه احساس غریبی از محیط و اطرافیان غریبه به او دست داده باشد و با وجود اینکه مدت قابل توجهی طول کشید تا پدر او از لابه‌لای جمعیت کثیر استقبال‌کنندگان برای تحویل‌گرفتن فرزندش به خودروی حامل ضریح مراجعه کند، هیچ‌گونه بی‌تابی نمی‌کرد و پس از تحویل به پدر نیز تا مسافت قابل توجهی نگاه صرف به ضریح و با تکان دادن دست اوج ادب و عشق درونی را به نمایش گذاشت.

نماز جمعه اراکی‌ها در کنار ضریح امام حسین(ع)/باشکوه‌ترین نماز جمعه اراک در تاریخ

با وجود اینکه با ملاحظه اولیه زمان ورود احتمالی به اراک و تصمیم قبلی بر استقرار در مصلی، مسئولین دغدغه تحت‌الشعاع قرار گرفتن نماز عبادی- سیاسی جمعه را داشتند، ولی اولاً از ورودی شهر اراک تا مصلی به دلیل تراکم غیر قابل توصیف جمعیت بیش از 5 ساعت طول کشید (از 10 صبح تا حدود 4 بعد از ظهر) و ثانیاً ‌یکی از با شکوه‌ترین نمازهای جمعه اراک با نظم خاصی برگزار شد.

حضور سراسر شور پیرمرد موتور سوار و یا حسین گویان 27 کیلومتری خانم بروجردی

پیرمرد راکب موتور و همسرش از حوالی زالیان تا بروجرد را در هوای سرد به طوری که خانم با دو دست به سرزنان و یا حسین‌گویان و مرد در ترافیک بسیار سنگین و خطرناک با کثرت موتورسواران و خودروهای در حال تردد، با یک دست به فرمان موتور و با دست دیگر به سرزنان و گریه‌های بی‌تابانه کاروان را همراهی کرد.

-خانم محجبه‌ای با پای برهنه و حسین‌حسین گویان و گریه‌کنان بیش از 27 کیلومتر در مسیر بروجرد همراه کاروان دوید و ساعت 4 بامداد روز بعد با همان حالت و پرچم بزرگ اختصاصی هیآت مذهبی به دست در کنار ضریح مطهر حضور یافته و با اشک و سوز آن را بدرقه کرد.

ابراز علاقه به حسین اختصاص به کسی ندارد

جوانان و دختر خانم‌‌هایی که با قضاوت سطحی و براساس ظواهر، پوشش مناسبی نداشتند، ولی کیلومترها کفش به دست یا پا برهنه، گریه‌کنان و یا حسین گویان کاروان را استقبال و بدرقه می‌کردند که در یک مورد شخصی بیش از چهار کیلومتر پشت سر خودروی حامل ضریح مطهر می‌دوید.

 

 

استقبال بی‌نظیر مردم بروجرد از 20 کیلومتری شهر/ مراسم استقبال بروجردی‌ها 18 ساعت طول کشید

مردم پرشور و حماسی بروجرد از حدود 20 کیلومتری شهر به استقبال کاروان آمده بودند و خرم‌آبادی‌های عاشورایی از 8 صبح تا 2 بامداد روز بعد به صورت بسیار فشرده و شورانگیز در خیابان‌ها به عزاداری مشغول بودند و ورود کاروان به محل استقرار با مشکل جدی ناشی از تراکم عاشقان اباعبدالله‌الحسین(ع) مواجه بود و علیرغم 18 ساعت حضور در مراسم استقبال و زیارت و عزاداری تا صبح روز بعد، مراسم بدرقه نیز از ساعت 9 صبح تا حدود 4 بعد از ظهر به طول انجامید.

 معلولی که به واسطه ضریح شفا می‌گیرد

حدود ساعت 4 بامداد فردی به کاروان مراجعه و خبر شفا گرفتن فرزند معلول خود را اعلام کرد، به طوری که اظهار داشت به دلیل دور افتاده بودن روستا با موتور به سمت مسیر کاروان حرکت کردم و در وسط راه موتور خراب شد، به ناچار در یکی از روستاهای مسیر موتور را رها و با پای پیاده به سمت جاده و همراه با کاروان تا بروجرد حرکت و ذکر توسل و راز و نیاز داشتم که اواخر شب در برگشت به روستا متوجه شدم که فرزند معلولم شفا گرفته و اصرار می‌کرد: «بابا برو همان جایی که بودی!» بنابراین مجدداً خود را به کاروان رسانده بود.

 

 

مأموریت عجیب خودروی آتش‌نشانی

در حد فاصل بروجرد به خرم‌آباد با هدف انحراف مسیر کاروان و ورود به زاغه که اهل پرشور آن بدون اینکه مقصد کاروان بوده باشد، ساعت‌ها چشم انتظار بودند با استفاده از یک‌ دستگاه ماشین آتش‌نشانی مسیر اصلی را مسدود کردند و با وجود دستور استاندار و پیگیری مدیرکل حراست استانداری و اعلام مکرر از سیستم صوت، راننده حاضر به ترک خودرو و ترک محل نشد، زیرا اظهار می‌کرد در این ‌صورت مردم به دلیل دلدادگی و بی‌تابی برای توفیق زیارت ضریح مطهر مرا خواهند کشت، ولی قطعاً استاندار و دیگر مسئولان چنین نخواهند کرد.

توقف و عزاداری 48 ساعته اهوازی‌ها کنار ضریح امام حسین(ع)

طول جمعیت متراکم استقبال‌کنندگان در اهواز 21 کیلومتر بود که با وجود دو شبانه‌روز استقرار در مجاورت مصلای امام خمینی(ره) و عزاداری، باز هم در هنگام خروج به دلیل کثرت جمعیت فاصله اهواز تا کوت عبدالله که در واقع مسیر پیوسته و وصل به خیابان‌های اصلی شهر اهواز است از 6 صبح تا حدود 4 بعد از ظهر طول کشید.

حضور 10 ساعته نماینده ولی ‌فقیه در استان خوزستان در مراسم بدرقه

استانداران و نمایندگان ولی‌فقیه در استان‌های مرکزی، لرستان و خوزستان از بدو ورود تا خروج با حضور در جوار ضریح مطهر کاروان را همراهی کردند که با در نظر گرفتن وضعیت جسمانی، مسائل امنیتی و کهولت سنی، حضور آیت‌الله سید محمد علی موسوی‌ جزایری نماینده ولی ‌فقیه در استان خوزستان در مدت 10 ساعته مسیر اهواز – کوت ‌عبدالله و با حضور بیش از 5 ساعته در بدو ورود به اهواز قابل تأمل و درس‌آموز بود.

 

 

گل و لای نیز مانع زیارت ضریح نمی‌شود

- در یکی از روستاهای منتهی به جاده اصلی آبادان به دلیل بارندگی، شرایط به گونه‌ای بود که اهالی به خصوص بانوان زینبی در گل فرو رفته و توان راه رفتن را نداشتند، بنابراین در صحنه‌ای ماندگار این‌گونه رؤیت و تصویربرداری شد که به کمک دست‌ها ابتدا یک پا را از گل و لای بلند کرده و یک قدم به جلو قرار داده و در گل فرو می‌رفت و سپس پای دیگر را و ... .

ماجرای گیر کردن گردن جوان 22 ساله آبادانی زیر خودرو حامل ضریح و زنده ماندن او

-در ورودی شهر آبادان جوانی حدود 22 ساله در حالی که با تلاش و سماجت از حلقه حفاظتی شدید عبور کرده و خود را به خودرو حامل ضریح مطهر رساند، ناگهان از ناحیه کتف و گردن زیر چرخ جلوی سمت راننده تریلر نقش بر زمین شد که همه اطرافیان را متأثر کرد و خون به صورت غیرعادی از گوشش فوران می‌کرد و زمین از خونش رنگین شده بود، اما خوشبختانه شامگاه همان روز مطلع شدیم که این جوان فوت نکرده و در بیمارستان بستری است.

 

 

تراکم جمعیت بدرقه‌کنندگان از آبادان و استقبال ‌کنندگان خرمشهر به حدی بود که از آبادان تا مسجد جامع این شهر، جمعیت بسیار فشرده و متصل به هم بود. از مسجد جامع خرمشهر تا شلمچه هم طول جمعیت متراکم حدود 10 کیلومتر بود.

خراب‌شدن تریلی حامل ضریح نزدیک روستای سادات

جالب است بدانید در مسیر کوت ‌عبدالله تا سه‌راهی دارخوین، تصمیم قطعی بر عدم توقف بود، هر چند که بعضی از اهالی اصرار بر توقف کنار روستایی داشتند که همه اهالی آن از سادات محترم هستند. با وجود اصرار زیاد، باز هم تصمیم مسئولان بر عدم توقف بود تا زمان‌بندی در انتقال ضریح رعایت شود اما در کمال ناباوری، خودروی حامل ضریح مطهر دچار خرابی یک ساعت و نیمه شد، آن‌ هم دقیقاً نزدیک روستای مورد نظر!

خنثی شدن تلاش چندین ساله وهابیت در خوزستان

* از شهرهای استان خوزستان نام بردید. ظاهراً به برکت حضور ضریح سیدالشهدا(ع) در این استان، چندین سال تلاش وهابی‌ها برای هجمه به اعتقادات شیعی بی‌اثر شد...

ـ دقیقاً! از جمله آثار و برکات ماندگار حضور بی‌نظیر حماسی و عاشورایی محبان اهل‌بیت(ع) در مراسم، درهم پیچیدن طومار ننگین سال‌ها فعالیت و سرمایه‌گذاری وهابیت در استان‌ خوزستان بود که مردم عاشورایی خوزستان بطلان این نوع فعالیت‌های کینه‌توزانه را به رخ جهانیان کشیدند.

* با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. جا دارد در پایان از طرف همه مردم و دوستداران اهل‌بیت(ع) به شما خدا قوت بگوییم که کار انتقال ضریح سیدالشهدا(ع) را با شکوه تمام انجام دادید. ان‌شاءالله که مأجور باشید.

ـ بنده هم از شما تشکر می کنم. ما فقط واسطه بودیم وهمه کارها با عنایت ویژه آقا امام حسین(ع) انجام شد. ان‌شاءالله نایب‌الزیاره شما و همه مردم در کربلای معلی هستیم.

 

عزّت‌ و اقتدار در حماسة‌ كربلا

مقدمه‌

چيستي‌ عزت‌: راغب‌ در مفردات‌ در ماده‌ عزَّ مي‌گويد:« العزة‌ حالة‌ مانعة‌ للانسان‌من‌ ان‌ يغلب‌ عزت‌ حالتي‌ است‌ كه‌ نمي‌گذارد انسان‌ مغلوب‌ شود و شكست‌ بخورد». به‌زمين‌ سخت‌ كه‌ نفوذناپذير است‌ « ارض‌ عزاز» مي‌گويند. و عزيز كسي‌ است‌ كه‌ در اثرنيرومندي‌ امرش‌ غالب‌ است‌.

براساس‌ لغت‌ نامه‌ها ريشة‌ عزت‌ از: عزّ، يعزُّ، عزّاً، عزّة‌ً، عزازة‌ً؛ يعني‌ نيرومند و قوي‌شد. در فرهنگ‌ فارسي‌، به‌ معناي‌، ارجمند شدن‌ ، سرافرازي‌، بزرگواري‌ آمده‌ است‌. چون‌انسان‌ ارجمند كسي‌ است‌ كه‌ در برابر ناملايمات‌ صبور و نفوذناپذير است‌ و قول‌ معروف‌،زود از كوره‌ در نمي‌رود. عزت‌ نفس‌ در حوزه‌هاي‌ گسترده‌تر چون‌ جامعه‌ به‌ معناي‌ اقتدار وعظمت‌ است‌ و در حوزه‌ شخصي‌ به‌ مفهوم‌ ارجمندي‌ و سربلندي‌ است‌ كه‌ در قرآن‌ نيز به‌اين‌ معاني‌ اشاره‌ شده‌ است‌.

واژه‌ مقابل‌ عزّت‌، ذلت‌ است‌ و شتر رام‌ را «ذلول‌» مي‌گويند: ( وذللناها لهم‌ فمنهاركوبهم‌ و منها يأكلون‌ ) ؛ ( چهارپايان‌) را رام‌ ايشان‌ ساختيم‌ و هم‌ مركب‌ آنان‌، و هم‌ از آن‌تعذيه‌ مي‌كنند.

انسان‌ ذليل‌ آن‌ است‌ كه‌ زود تحت‌ كنترل‌ واقع‌ مي‌شود و از خود اراده‌اي‌ ندارد و هم‌چنين‌ است‌ جامعه‌ ذليل‌، سرنوشت‌ آن‌ را ديگران‌ رقم‌ مي‌زنند. اما حقيقت‌ عزّت‌ در درجة‌نخست‌، قدرتي‌ است‌ كه‌ در دل‌ و جان‌ انسان‌ ظاهر مي‌شود و او را از خضوع‌ و تسليم‌ وسازش‌ در برابر طاغوت‌ و ياغيان‌ باز مي‌دارد، اين‌ قدرت‌ جز از ايمان‌ به‌ خدا؛ يعني‌ ارتباط‌با منبع‌ اصلي‌ قدرت‌ و عزّت‌ سرچشمه‌ نمي‌گيرد، چرا كه‌ سرچشمه‌ عزّت‌ ها خداست‌: ( ان‌العزة‌ لله جميعاً ) . انسانهاي‌ مؤمن‌ با اطاعت‌ و فرمانبرداري‌ از دستورات‌ پروردگارمي‌توانند بهره‌اي‌ از عزّت‌ ببرند. رسول‌ الله (ص) در اين‌ باره‌ مي‌فرمايد: «اعز امرالله يعزّك‌الله ؛ فرامين‌ پروردگار را بزرگ‌ دار، تا همو تو را عزّت‌ بخشد ».

  • چو ما را به‌ دنيا تو كردي‌ عزيز عزيزي‌ و خواري‌ تو بخشي‌ و بس

  • به‌ عقبي‌ همين‌ چشم‌ داريم‌ نيز ‌ عزيز تو خواري‌ نبيند ز كس‌

دانشمند گرامي‌، آية‌الله جوادي‌ آملي‌ مي‌فرمايد:

خاصيت‌ عزّت‌ آن‌ است‌ كه‌ موجود عزيز نه‌ تنها در برابر متجاوز تسليم‌ نمي‌شود.بلكه‌ مهاجم‌ را سركوب‌ مي‌كند. خاصيت‌ عزيز آن‌ است‌ كه‌ نه‌ تنها مي‌تواند خود را نگه‌ داردو از حق‌ خويش‌ دفاع‌ كند، بلكه‌ آنهايي‌ را كه‌ براي‌ دفع‌ حق‌ شورش‌ مي‌كنند نيز سركوب‌ وسرنگون‌ كند.

در روان‌شناسي‌، عزت‌ نفس‌ عبارت‌ است‌ از احساس‌ ارزشمند بودن‌، اين‌ حس‌ ازمجموع‌ افكار، احساس‌ها، عواطف‌ و تجربه‌ها در طول‌ زندگي‌ ناشي‌ مي‌شود و عزّت‌ نفس‌بر همه‌ سطوح‌ زندگي‌ اثر مي‌گذارد. بررسي‌هاي‌ روان‌شناسي‌ حاكي‌ از اين‌ است‌ كه‌ افرادي‌كه‌ احساس‌ خوبي‌ به‌ خود دارند، معمولاً احساس‌ خوبي‌ نيز به‌ زندگي‌ دارند و مي‌توانند بااطمينان‌ از عهدة‌ مشكلات‌ و مسئوليت‌هاي‌ زندگي‌ در آينده‌ فردي‌ كه‌ عزت‌ نفس‌ دارد،مستقل‌ عمل‌ مي‌كند، مسئوليت‌پذير است‌ و به‌ پيشرفت‌ها افتخار مي‌كند و ناكامي‌ها رابه‌ خوبي‌ تحمل‌، و مي‌تواند ديگران‌ را تحت‌ كنترل‌ قرار دهد.

پژوهش‌ها نشان‌ داده‌ است‌ كه‌ بين‌ عزت‌ نفس‌ پايين‌ و اضطراب‌ برقراري‌ ارتباط‌با ديگران‌ هم‌ بستگي‌ وجود دارد، كساني‌كه‌ در عزت‌ نفس‌ ضعيفي‌ دارند، اغلب‌ درموقعيت‌هاي‌ بدي‌ قرار دارند چون‌ خودشان‌ را قبول‌ ندارند و قبول‌ تعريف‌هاي‌ ديگران‌ ازخود برايشان‌ دشوار است‌ و به‌ انتقادهاي‌ ديگران‌ بسيار حساس‌ مي‌باشند.

ريشه‌ همه‌ تبهكاري‌ها در ذلت‌ نفس‌ است‌. از اين‌ رو بهترين‌ راه‌ اصلاح‌ فرد وجامعه‌ عزت‌ بخشي‌ و عزت‌ آفريني‌ است‌. امام‌ علي‌ مي‌فرمايد:

« من‌ كرمت‌ عليه‌ نفس‌ هانت‌ عليه‌ شهواته‌»؛ آن‌ كه‌ در خود احساس‌ كرامت‌ كند،مخالفت‌ با شهوت‌ برايش‌ آسان‌ است‌».

اما در حديث‌ ديگري‌ هست‌ كه‌:

« من‌ هانت‌ عليه‌ نفسُه‌ فلا تأمن‌ شره‌؛ كسي‌ كه‌ احساس‌ بزرگواري‌ در خود را ازدست‌ بدهد، از شر او بترس‌ و ايمن‌ مباش‌».

نكته‌اي‌ كه‌ در ادامه‌، بايد متذكر شد اين‌ كه‌، عزت‌ در همه‌ ممالك‌ و اقوام‌ و در همه‌فرهنگ‌ها ارزش‌، و ذلت‌ ضد ارزش‌ به‌ حساب‌ مي‌آيد منتها مفهوم‌ و مصداق‌ آن‌ درفرهنگ‌هاي‌ مختلف‌ متفاوت‌ است‌. برخي‌ عوامل‌ مادي‌ جاهلي‌ را مؤثر دانسته‌. ذلت‌ را درنداشتن‌، نخوردن‌، و لذت‌ نبردن‌ مي‌پندارند و عزت‌ را در كاخ‌هاي‌ مجلل‌ و زندگي‌ مرفه‌جويا مي‌شوند.افرادي‌ چون‌ كلبيّون‌ يونان‌ قديم‌ معتقد بودند: انسان‌ هر چه‌ بيشتر احتياج‌پيدا كند و نفس‌ خود را ذليل‌ كند اخلاقي‌تر، عزيزتر خواهد بود.

افرادي‌ از متصوفه‌، بر اين‌ باورند كه‌ هر چه‌ در توان‌ داريم‌ بايد خود را ذليل‌ كنيم‌ وكسي‌ براي‌ ما ارزش‌ قايل‌ نشود، لذا كار نمي‌كردند تا ذليل‌ شوند.

بعد از مقدمه‌ كوتاه‌ به‌ اين‌ جا مي‌رسيم‌ كه‌ با شروع‌ سال‌ جديد، عزت‌ و افتخارحسيني‌ به‌ مثابه‌ يك‌ شعار محوري‌ از طرف‌ رهبر انقلاب‌ مطرح‌ شد كه‌ يقيناً اين‌ نام‌گذاري‌ها مناسبتي‌ با ابتدا يا انتهاي‌ آن‌ سال‌ ندارد، بلكه‌ هدفي‌ مهم‌تر را دنبال‌ مي‌كند كه‌مي‌توان‌ جهت‌ دهي‌ و ارائه‌ خط‌ مشي‌ واحد به‌ مديران‌ و كارگزاران‌ فرهنگي‌ و تذكر به‌متفكران‌ و محققان‌ در استفاده‌ از متون‌ غني‌ اسلامي‌ و احياي‌ سيره‌ و سنت‌ ائمه‌ اطهار وبه‌ كارگيري‌ آنها در زندگي‌ و هدف‌ مهم‌تر، رسيدن‌ و همانندي‌ مردم‌ و جامه‌ با چنين‌ويژگي‌هايي‌ دانست‌. سرافرازي‌ كه‌ حسين‌ پرچمدار آن‌ است‌ و با حماسه‌آفريني‌ و جان‌افشاني‌ خود آن‌ را به‌ ارمغان‌ آورد و چراغي‌ فراروي‌ خواستاران‌ سربلندي‌ و ارجمندي‌گرديد. رسيدن‌ به‌ آن‌ قلّه‌، مرهون‌ شناخت‌ دقيق‌ از مفهوم‌ عزت‌ و آشنايي‌ با شاخصه‌هاي‌عزت‌ مندي‌ است‌ و فرهنگ‌ عاشورا از ذلت‌ و عزت‌ چهره‌ ديگري‌ نشان‌ مي‌دهد ؛ يعني‌عزّت‌، بر سر هدف‌ ماندن‌ و مردانه‌ ايستادن‌ و در راه‌ آن‌ جان‌ دادن‌ است‌، (ارزش‌) و ذلت‌،دست‌ كشيدن‌ از هدف‌ و عقب‌ نشيني‌ به‌ خاطر ترس‌ از مرگ‌ است‌ (ضد ارزش‌).

در رويارويي‌ با دشمن‌ امر داير شد بين‌ اين‌ كه‌ ؛ ياكشته‌ شود و يا از اهداف‌ خوددست‌ بكشد و زنده‌ ماند. شق‌ دوم‌ از ديدگاه‌ امام‌ (ع) مصداق‌ ذلت‌ است‌ و در فرهنگ‌ الهي‌و نبوي‌ و خانوادگي‌ آن‌ حضرت‌ ضدارزش‌ است‌. بر اين‌ نكته‌ بايد تكيه‌ كرد كه‌ عزت‌حقيقي‌ مختص‌ خداست‌ او دوستان‌ خود را مي‌بخشد. امام‌ حسين‌ در دعاي‌ عرفه‌مي‌فرمايد:

«يا من‌ خص‌َّ نفسه‌ بالسّموِّ و الرفعة‌ فاوليائه‌ بعزّه‌ يعتزون‌؛ اي‌ آن‌ كه‌ ذات‌ خود را به‌علو مقام‌ و رفعت‌ مخصوص‌ گردانيدي‌ و دوستانت‌ را به‌ عزت‌ خود عزيز ساختي‌». حسين‌مظهر عزت‌ الهي‌ و نهضت‌ او قيامي‌ براي‌ حفظ‌ عزت‌ آدمي‌ و گشودن‌ راه‌ تربيت‌ حقيقي‌بود، تا پس‌ از او همگان‌ به‌ راه‌ و رهش‌ تربيت‌ شوند و به‌ عزت‌ واقعي‌ برسند.

عوامل‌ عزت‌ و افتخار در نهضت‌ حسيني‌

امروز جايي‌ كه‌ بشر در دنيا ضربه‌ مي‌خورد، يا از جهل‌ است‌ يا زبوني‌ ؛ يعني‌ يانمي‌داند و يا معرفت‌ دارد، اما خود را ارزان‌ مي‌فروشد، حاضر به‌ پستي‌ و دنائت‌ مي‌گردد.امام‌ علي‌ (ع) مي‌فرمايد:

«بهاي‌ شما جز بهشت‌ نيست‌، آن‌ را به‌ غير از بهشت‌ مفروشيد.» اگر همة‌ دنيا را به‌قيمت‌ قبول‌ ذلت‌ و زبوني‌ روح‌ به‌ شما دهند جايز نيست‌، همه‌ كساني‌ كه‌ در اطراف‌ دنياتسليم‌ زر و زور و صاحبان‌ آن‌ شده‌اند، اين‌ زبوني‌ را قبول‌ كرده‌اند ، چون‌ ارزش‌ خود رانشناخته‌اند. خيلي‌ از سياست‌ مداران‌ دنيا خودشان‌ را فروخته‌اند، عزت‌ فقط‌ آن‌ نيست‌ كه‌انسان‌ روي‌ رياست‌ بنشيند، گاهي‌ يك‌ نفر روي‌ تخت‌ سلطنت‌ به‌ هزاران‌ نفر فخرمي‌كند، اما در عين‌ حال‌ زبون‌ و اسير يك‌ قدرت‌ است‌، تمايلات‌ خود است‌.

وقتي‌ به‌ امام‌ حسين‌ (ع) نامة‌ ابن‌ زياد را دادند تا بيعت‌ كند ؛ آن‌ را پرت‌ كرد به‌پيك‌ فرمود:« لقد حقّت‌ عليه‌ كلمة‌ العذاب‌» كسي‌ كه‌ به‌ عزت‌ خدا عزيز شد براي‌ مخلوق‌ذليل‌ نمي‌گردد. امام‌ حسين‌ (ع) در شرايط‌ زماني‌ خاص‌ خود، اصل‌ دين‌ را در خطرنابودي‌ ديد، چه‌ بايد مي‌كرد؟ اين‌ جاست‌ كه‌ در منطق‌ حسيني‌ نفس‌ كشيدن‌ و زنده‌ بودن‌عين‌ ذلّت‌ است‌ و حسين‌ (ع) كسي‌ نيست‌ كه‌ مرگ‌ با عزت‌ را بر زندگي‌ ذليلانه‌ ترجيح‌دهد، لذا در ابتداي‌ راه‌ فرمود: « مرگ‌ در راه‌ عزت‌ و شرف‌ زندگي‌ جاويدان‌ است‌. ما در اين‌فصل‌ به‌ عواملي‌ كه‌ در عزت‌ حسيني‌ نقش‌ اساسي‌ داشته‌ است‌، اشاره‌ مي‌كنيم‌:

ايمان‌ به‌ خدا

روان‌ شناس‌ فرانسوي‌ « او كاربش‌» مي‌گويد:

ظواهر ايدئولوژيك‌ و اخلاقي‌ كه‌ تمدن‌ اروپايي‌ را زينت‌ مي‌دادند، از آن‌ جا كه‌مبناي‌ آنها منحصراً مادي‌ بود، بر اثر جنگ‌ جهاني‌ منهدم‌ شد و اضطراب‌ با وسعت‌بيشتري‌ در جنگ‌ سراسر دنيا را فرا گرفت‌، احترام‌ به‌ زندگي‌ و مقام‌ انسانيت‌ و تصورارزش‌هاي‌ اخلاقي‌ در همه‌ جا ناپديد شدند. با ذكر اين‌ مطلب‌، يادآوري‌ مي‌كنيم‌ كه‌ايمان‌ درختي‌ است‌ كه‌ چون‌ ريشه‌ در زمين‌ روح‌ انسان‌ ايجاد كند، شاخه‌هاي‌ فراوان‌فضايل‌ اخلاقي‌ را به‌ وجود مي‌آورد و اعمال‌ صالحه‌ ميوه‌ مي‌دهد و رسول‌ خدا فرموده‌اند:ايمان‌ بدون‌ عمل‌ تحقق‌ نمي‌يابد و عمل‌ جزء آن‌ است‌ و ايمان‌ جز به‌ عمل‌ تثبيت‌نمي‌شود.

ايمان‌ عامل‌ سربلندي‌ تكامل‌ انسان‌، همان‌ اعتقاد قلبي‌ به‌ خدا و فرامين‌ او، همراه‌تسليم‌ به‌ آن‌ است‌ كه‌ ارمغان‌ اين‌ پيروي‌ عزت‌ مندي‌ است‌. امام‌ علي‌ (ع) مي‌فرمايد:

«اذا طلبت‌ العز فاطلبه‌ بالطاعة‌؛ اگر خواهان‌ عزت‌ هستي‌، آن‌ را با اطاعت‌ خدابخواه‌».

بندگي‌ چون‌ بذري‌ است‌ كه‌ در زمين‌ اعتقادهاي‌ حق‌ كاشته‌ شده‌، با عمل‌ صالح‌آبياري‌ مي‌گردد و ميوه‌هاي‌ زيادي‌ نتيجة‌ آن‌ است‌ كه‌ شيرين‌ آنها عزت‌ است‌

( من‌ كان‌ يريد العزة‌ فلله‌ العزة‌ جميعاً ) ؛ هركس‌ خواهان‌ عزت‌ است‌، عزت‌ يكسره‌از آن‌ خداست‌.

آيه‌ در صدد اين‌ مطلب‌ نيست‌ كه‌ عزت‌ نفس‌ مختص‌ خداست‌ و كسي‌ نمي‌تواند به‌آن‌ دسترسي‌ پيدا كند، بلكه‌ چناچه‌ علامه‌ طباطبائي‌ نيز اشاره‌ دارد اين‌ است‌ كه‌ هر كس‌عزت‌ مي‌خواهد، از خدا بخواهد، زيرا كه‌:

  • در حقيقت‌ مالك‌ اصلي‌ خداست‌

  • اين‌ امانت‌ بهر روزي‌ دست‌ ماست‌

امام‌ حسين‌ (ع) روز عاشورا پس‌ از موعظه‌ دشمن‌ فرمودند:

آگاه‌ باشيد اين‌ شخص‌ بي‌ اصل‌ و نسب‌ (ابن‌ زياد) ميان‌ دو چيز پافشاري‌ مي‌كند:يا شمشير يا خواري‌ ؛ هيهات‌! كه‌ ما به‌ ذلت‌ تن‌ دهيم‌. بعد در ادامه‌ فرمود:

«يأبي‌ الله ذلك‌ لنا ؛ خداوند تن‌ دادن‌ به‌ ذلت‌ را بر ما نمي‌پذيرد».

امام‌ صادق‌ (ع) در سخني‌ فرمودند: خداوند همه‌ چيز مؤمن‌ را به‌ او واگذار كرده‌، امابه‌ او اجازه‌ نداده‌ خود را ذليل‌ كند:« فالمؤمن‌ ينبغي‌ أن‌ يكون‌ عزيزاً يعزّه‌ الله بالايمان‌ ؛سزاوار است‌ مؤمن‌ عزيز باشد، خدا عزت‌ را به‌ وسيلة‌ ايمان‌ نصيب‌ او مي‌كند» .

مؤمن‌ به‌ واسطه‌ اعتقاد راسخي‌ كه‌ به‌ خدا دارد، خواري‌ را نمي‌پسندد. حضرت‌اباعبدالله الحسين‌ (ع) نيز وقتي‌ آن‌ همه‌ عِدّه‌ و عدّه‌ دشمن‌ راديد، در ارده‌اش‌ خللي‌ ايجادنشد. بلكه‌ هر دو دست‌ به‌ سوي‌ خدا بلند كرده‌ و فرمود: «خدايادر هر بليّه‌ تو تكيه‌ گاهم‌مي‌باشي‌ و در هر و رنج‌ و سختي‌ اميدم‌ به‌ توست‌».

ايمان‌ به‌ خدا، سبب‌ مي‌شود در دل‌ و جان‌ انسان‌ محبت‌ ايجاد شود و به‌ ديگران‌گرايش‌ عميق‌ داشته‌، عالم‌ را سراسر محبت‌ ببيند ؛ محبتي‌ كه‌ همه‌ انسان‌ها را نور و كمال‌برساند: ( ان‌ الذين‌ آمنو و عملواالصالحات‌ سيجعل‌ لهم‌ الرحمن‌ ودّاً ) ؛ آنهايي‌ كه‌ ايمان‌و عمل‌ صالح‌ دارند، خداي‌ رحمان‌ آنان‌ را محبوب‌ مي‌گرداند.

وقتي‌ شخص‌ محبوب‌ دل‌ها شد، عزيز همه‌ مي‌شود:

  • هر جا كه‌ بود غذاي‌ روحي‌ دل‌هاي‌ همه‌ خداپرستان‌

  • از سفره‌ نعمت‌ حسين‌ است‌ كانون‌ محبت‌ حسين‌ است‌

ارتباط‌ با رسول‌ و مؤمنان‌

( ولله‌ العزة‌ و لرسوله‌ و للمؤمنين‌ ) ؛ عزت‌ براي‌ خدا و براي‌ پيغعمبر و براي‌مؤمنين‌است‌.

انسان‌ هايي‌ كه‌ روحي‌ بزرگ‌ دارند، هيچ‌ گاه‌ آسايش‌ و رفاه‌ ذليلانه‌ را بر سختي‌ ورنج‌ با عزت‌ نمي‌پذيرند. ارتباط‌ با چنين‌ انسان‌ هايي‌ كه‌ سرچشمة‌ تمام‌ كمالات‌ الهي‌هستند، نيز عزت‌ بخش‌ است‌. رسول‌ خدا (ص) كه‌ بنا به‌ فرمودة‌ خداوند نمونه‌ كامل‌ اخلاق‌نيكوست‌ ، نه‌ از خود ذلّت‌ نشان‌ مي‌داد و نه‌ به‌ كسي‌ اجازه‌ چنين‌ كاري‌ را مي‌داد، لذا فرمود: مؤمن‌ نبايد نفس‌ خود را ذليل‌ شمارد».

ارتباط‌ با رسول‌ خدا نيز به‌ انسان‌ چنان‌ سعادت‌ و عزتي‌ عطا مي‌كند كه‌ حاضرنيست‌ با چيزي‌ عوض‌ كند. امام‌ حسين‌ (ع) در حلقه‌ محاصره‌ دشمن‌ با صداي‌ بلند به‌همه‌ اعلام‌ كرد: «يأبي‌ الله ذلك‌ لناو رسوله‌ ؛ خدا و رسولش‌...تن‌ به‌ ذلت‌ دادن‌ ما رانمي‌پسندد».

هنگام‌ حركت‌ به‌ مكه‌ وقتي‌ حاكم‌ مدينه‌ از ايشان‌ تقاضاي‌ بيعت‌ با يزيد را كرد،حضرت‌ فرمود:« انا اهل‌ بيت‌ نبوّه‌ و يزيد رجل‌ فاسق‌...و مثلي‌ لابيابع‌ لمثله‌ ؛ ما خاندان‌پيامبر و گنجينه‌ رسالتيم‌ و يزيد مردي‌ است‌ فاسق‌ كه‌ آشكارا گناه‌ مي‌كند، مثل‌ من‌ با مثل‌يزيد بيعت‌ نمي‌كند».

آيا مي‌شود حسيني‌ كه‌ خون‌ پيامبر (ص) در رگش‌ جاري‌ است‌، تن‌ به‌ ذلت‌ دهد؟پيامبر و خاندان‌ پاك‌ او از هم‌ جدا نيستند. علامه‌ مجلسي‌ ضمن‌ نقل‌ آية‌ گذشته‌ جملاتي‌در تفسير آن‌ ذكر مي‌نمايد ؛ بعد چنين‌ مي‌نويسد:

«و المؤمنون‌ علي‌ و عترته‌ فالعترة‌ النبي‌ لايفترقان‌ في‌ العزة‌ الي‌ آخر الدهر؛مؤمنون‌، امام‌ علي‌ (ع) و خاندان‌ اوست‌، عترت‌ براي‌ نبي‌ هستند و خاندان‌ رسول‌ وپيامبر (ص) از هم‌ جدا نمي‌شوند در شرافت‌ و عزت‌ تاپايان‌ روزگار».

امام‌ حسين‌ (ع) وقتي‌ از هر طرف‌ مورد حمله‌ دشمن‌ قرار مي‌گرفت‌، تنها افتخاري‌كه‌ به‌ او قوّت‌ مي‌داد تمام‌ بردن‌ نسب‌ و معرفي‌ خويش‌ بود: « مگر من‌ پسر دختر پيامبرشما نيستم‌، مگر من‌ پسر وصي‌ پيامبر نيستم‌.

(يعني‌ خون‌ علي‌ و رسول‌ در رگ‌ من‌ جاري‌ است‌)».

او از كودكي‌ در خانواده‌ وحي‌ چشم‌ گشود و از آموزش‌هاي‌ پيامبر (ص) بهره‌مندگرديد و در دامن‌ پر مهر فاطمه‌ و علي‌ (ع) درس‌ شرافت‌ فرا گرفت‌. آيا با چنين‌ مربّياني‌،باز هم‌ مي‌توان‌ از شرافت‌ دور گرديد. نهالي‌ كه‌ با روزي‌ ِ حلال‌ بارور مي‌شود به‌ مراقبت‌باغبانان‌ مهربان‌ نياز دارد، تا شرايط‌ را براي‌ تكامل‌ و رشد آن‌ آماده‌ سازد. اين‌ وظيفة‌سنگين‌ برعهده‌ پدر و مادر و ساير مربيان‌ است‌ كه‌ با تدبيري‌ توأم‌ با عطوفت‌ و مهرفرزندان‌ خود را در مسيرِ پيمودن‌ راه‌ خدا و رسول‌، ياري‌ برسانند. اگر امام‌ حسين‌ (ع) روزعاشورا بر قلّة‌ عزت‌ صعود مي‌كند و فرياد« هيهات‌ مناالذّله‌» سر مي‌دهد، به‌ دليل‌ داشتن‌مربياني‌ آگاه‌ است‌. علي‌ (ع) مي‌فرمايد:

«هر عزيزي‌ كه‌ تحت‌ سلطه‌ قدرت‌مندي‌ باشد ذليل‌ است‌».

اگر هيهات‌ مناالذلّه‌ سر مي‌داد، به‌ ياد مي‌آورد سخن‌ پدرشان‌ را كه‌ مي‌فرمود: «المنيّة‌ و لاالدّنية‌ ؛ مرگ‌ آري‌، اما تن‌ به‌ پستي‌ هرگز»

وي‌ در صفين‌ در ركاب‌ پدر با دشمنان‌ جهاد مي‌كند، وقتي‌ لشكر دشمن‌ آب‌ رابست‌ و آماده‌ جنگ‌ گرديد، امام‌ علي‌ (ع) به‌ آنها گفت‌:

« فالموت‌ في‌ حياتكم‌ مقهورين‌ و الحياة‌ في‌ موتكم‌ قاهرين‌...؛ لشكر معاويه‌ كارزاربا شما طلبند، پس‌ شما يا بر ذلت‌ و خواري‌ اقرار كرده‌ شجاعت‌ و شرافت‌ را از دست‌ بدهيد؛يا آن‌ كه‌ شمشيرهاي‌ خود را از ايشان‌ سيراب‌ كنيد. پس‌ مرگ‌ (حقيقي‌) در زندگي‌شماست‌ اگر مغلوب‌ شويد و زندگي‌ در مرگ‌ شماست‌ آن‌ گاه‌ كه‌ غالب‌ آييد»

ابن‌ ابي‌ الحديد پس‌ از نقل‌ اين‌ سخنان‌، شعري‌ از ابونصر بن‌ نباته‌ نقل‌ مي‌كند كه‌مي‌گويد:

«و الحسين‌ الذي‌ رأي‌ الموت‌ في‌ العز حياة‌ و العيش‌ في‌ الذل‌ قتلاً؛ حسين‌ همان‌كسي‌ است‌ كه‌ مرگ‌ در راه‌ عزت‌ را زندگي‌ مي‌ديد و زندگي‌ در خواري‌ و زبوني‌ را مرگ‌ وكشته‌ شدن‌ مي‌پنداشت‌»

اين‌ نويسنده‌ پس‌ از نقل‌ نمونه‌ هايي‌ ذلت‌ ناپذيري‌ افراد، مي‌نويسد:

«سرور اين‌ افراد كه‌ با مردم‌ حميت‌ و مرگ‌ در زير سايه‌ شمشير را آموخت‌ و آن‌ را برپستي‌ و زبوني‌ برگزيد، حسين‌ (ع) فرزند علي‌ بن‌ ابي‌ طالب‌ است‌».

به‌ اين‌ نتيجه‌ مي‌رسيم‌ كه‌ خروش‌ توأم‌ با عزت‌ امام‌ حسين‌ (ع) از ايمان‌ او به‌ خدا،ارتباط‌ با رسول‌ خدا (ص) و بهره‌ بردن‌ از مربياني‌ چون‌ رسول‌ خدا (ص) و امام‌ علي‌ (ع) بـاشـد.

استقامت‌ در جدال‌ باباطل‌

عزت‌ بخشيي‌ و عزت‌ آفريني‌، از مهم‌ترين‌ اهداف‌ تربيتي‌ پيامبران‌ و اوصياي‌ايشان‌ است‌ و هيچ‌ نهضتي‌ چون‌ نهضت‌ حسين‌ (ع) قلبها را منقلب‌ نكرد و عواطف‌ راهمسوي‌ خود نساخت‌ و روح‌ عزت‌ را در بشر ندميده‌ است‌. اگر آدميان‌ به‌ عزت‌ حقيقي‌دست‌ يابند و از ذلت‌ و فرو مايگي‌ آزاد شوند به‌ تربيتي‌ مي‌رسند كه‌ منظور پيامبران‌ بود؛تربيتي‌ كه‌ آدمي‌ را سربلند و شكست‌ناپذير در برابر غير خدا و ناتوان‌ و خوار در برابر خدامي‌سازد، آن‌ كسي‌ كه‌ فقط‌ در برابر خدا سر بندگي‌ فرود مي‌آورد و با قدم‌ عبوديت‌ حركت‌مي‌كند به‌ عزت‌ دست‌ مي‌يابد. دشمن‌ ستيزي‌ و ناسازگاري‌ با باطل‌، روشي‌ براي‌سرافرازي‌ و عزت‌ مندي‌ خدا در وصف‌ بندگان‌ شايسته‌ خود است‌: ( اذلة‌ علي‌ الؤمنين‌اعزّه‌ علي‌ الكافرين‌ ) اي‌ كساني‌ كه‌ ايمان‌ آورده‌ايد هركس‌ از شما از آيين‌ خود باز گرددخدا جمعيتي‌ را مي‌آورد كه‌ آنها را دوست‌ دارد و آنان‌ او را دوست‌ دارند، در برابر مؤمنات‌متواضع‌ و در برابر كافران‌ سرسخت‌ و نيرومندند. زشتي‌ مماشات‌ و سازش‌ با دشمن‌ستمگر كه‌ زبوني‌ در پي‌ دارد، به‌ حدي‌ است‌ كه‌ امام‌ علي‌ (ع) فرموده‌اند:

«ساعتي‌ زبوني‌، به‌ سربلندي‌ دنيا نمي‌ارزد»

در سخن‌ و سيره‌ امامان‌ معصوم‌، افشاي‌ چهره‌ دشمن‌ و دشمن‌ ستيز بودن‌، اصلي‌عزت‌ بخش‌ ياد شده‌ است‌ و امام‌ حسين‌ (ع) نيز بر محور اين‌ اصل‌، نهضت‌ حماسي‌ خودرا پي‌ ريزي‌ كرده‌اند: « موت‌ في‌ عز خيرٌ من‌ الحياة‌ في‌ ذل‌ ؛ مرگ‌ با عزت‌ بهتر از زندگي‌ باذلت‌ است‌».

تحمل‌ و صبر در برابر ناملايمات‌، گرفتاريها، عزت‌ بخش‌ است‌. در تاريخ‌ زندگي‌رسولان‌، نمونه‌هايي‌ فراواني‌ مي‌توان‌ يافت‌ كه‌ مردم‌ هم‌ پاي‌ پيامبران‌ با صبر و پايداري‌به‌ سربلندي‌ رسيده‌اند. خداوند، خاتم‌ رسولان‌ را به‌ پايداري‌ در برابر شماتت‌ و بي‌ مهري‌دشمنان‌ قرار مي‌دهد و به‌ او وعده‌ عزت‌ مي‌دهد: *لايحزنك‌ قولهم‌ ان‌ العزة‌ لله جميعاً* ؛سخن‌ آنها تو را غمگين‌ نسازد، تمام‌ عزت‌ از آن‌ خداست‌.

رمز موفقيت‌ هر فرد در گرو در چيز است‌: ايمان‌ به‌ هدف‌، استقامت‌ و كوشش‌ درطريق‌ نيل‌ به‌ آن‌ هدف‌. ايمان‌ همان‌ متحرك‌ باطني‌ است‌ كه‌ خواه‌ انسان‌ را به‌ سوي‌مقصد مي‌كشاند و مشكلات‌ را در نظر او آسان‌ مي‌سازد. هرگاه‌ انسان‌ ايمان‌ داشت‌،سعادت‌ او در گروه‌ هدف‌ مشخص‌ است‌ و نيروي‌ ايمان‌ او را به‌ سوي‌ هدف‌ مي‌برد بيماري‌كه‌ بهبودي‌ خود را در خوردن‌ خاك‌ و داروي‌ تلخ‌ مي‌داند، آن‌ را به‌ كساني‌ مي‌خورد. غواصي‌كه‌ يقين‌ دارد كه‌ زير امواج‌ دريا جواهر قيمتي‌ است‌، خود را به‌ موج‌ و طوفان‌ مي‌زند. قرآن‌رمز كام‌ يابي‌ را ايمان‌ به‌ هدف‌ و استقامت‌ بيان‌ كرده‌ است‌: ( ان‌ الذين‌ قالوا ربنا الله ثم‌استقاموا تتنزل‌ عليهم‌ الملائكة‌... ) ؛

آنها كه‌ گفتند محقّقاً پروردگار ما خداست‌ و به‌ ايمان‌ پايدار ماندند، فرشتگان‌ برآنها نازل‌ مي‌شوند كه‌ ديگر هيچ‌ ترس‌ و اندوهي‌ نداريد.

رمز پيروزي‌ مسلمانان‌ صدر اسلام‌ همين‌ ايمان‌ به‌ خدا و پايداري‌ در راه‌ هدف‌مقدس‌ بود آنها كه‌ اين‌ دو را داشتند پيروزي‌ها نصيبشان‌ مي‌گرديد.

  • پافشاري‌ واستقامت‌ ميخ‌ به‌ سرش‌ هر چه‌ بيشتر كوبند

  • سزد ار عبرت‌ بشر گردد پافشاريش‌ بيشتر گردد

يكي‌ از عوامل‌ عزت‌ و اقتدر در نهضت‌ حسيني‌، همان‌ پايداري‌ او و ياران‌ در راه‌مبارزه‌ با ستم‌ است‌. امام‌ در جامعه‌اي‌ مي‌زيست‌ كه‌ در آن‌ به‌ حق‌ عمل‌ نمي‌شد و از باطل‌نهي‌ نمي‌گرديد ؛ بزرگ‌ترين‌ آسيبي‌ كه‌ جامعه‌ را تهديد مي‌كرد ؛ سكوت‌ مردم‌ در برابر كارزشت‌ و فساد ستمگران‌ و دوري‌ از امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر، بود و چنين‌ باوري‌ راخطرناك‌ مي‌دانست‌ و براين‌ عقيده‌ بود كه‌ حاكمان‌ اموي‌ دستشان‌ در همه‌ جا براي‌ستمگري‌ باز شده‌ و مردم‌ بنده‌ وار در اختيار آنانند.

لذا وقتي‌ به‌ او پيشنهاد بيعت‌ با يزيد شد، آية‌ استرجاع‌ را خواند: ( اناالله و انااليه‌راجعون‌ و علي‌ الاسلام‌ السّلام‌ ) و به‌ تعبير امام‌ راحل‌ (ره‌): « مكتبي‌ كه‌ مي‌رفت‌ باكج‌روي‌هاي‌ تفاله‌ جاهليت‌ و با شعار« لاخبر جاء و لا وحي‌ نزل‌» محو شود، ناگهان‌شخصيت‌ عظيمي‌ قيام‌ كرد و با فداكاري‌ بي‌ نظير و نهضت‌هاي‌ الهي‌ خود واقعة‌ بزرگي‌ رابه‌وجودآورد»

امام‌ حسين‌ (ع) مي‌دانست‌ كه‌ مخالفت‌ با يزيد ؛ يعني‌ رويارويي‌ با همة‌ مشكلات‌.ولي‌ چون‌ اين‌ كار براي‌ حفظ‌ دين‌ بود، همه‌ سختي‌ها را به‌ جان‌ خريد.

زير شمشير غمش‌ رقص‌ كنان‌ بايد رفت‌ كانكه‌ شد كشته‌ او نيك‌ سرانجام‌ افتاد

در همان‌ ابتداي‌ راه‌، بعد از مشخص‌ كردن‌ هدف‌ خويش‌ فرمود:

هركس‌ مرا قبول‌ كند و همراهي‌ نمايد، خداوند سزاوارتر است‌ به‌ حق‌ « و من‌ ردّعلي‌ّ هذا اصبر حتّي‌ يقضي‌ الله بيني‌ و بين‌ القوم‌ بالحق‌» و كسي‌ كه‌ مرا رد كند، من‌ با صبرو استقامت‌ به‌ راهم‌ ادامه‌ مي‌دهم‌.....

امام‌ استقامت‌ را سرلوحة‌ قيام‌ قرار داد و به‌ افرادي‌ كه‌ از سر دلسوزي‌ او را از اين‌هدف‌ باز مي‌داشتند، بر پايداري‌ تأكيد كرد،و فرمود: به‌ خدا اگر در دنيا پناهگاهي‌ نداشته‌باشم‌، با يزيد بيعت‌ نمي‌كنم‌.

هنگامي‌ كه‌ به‌ سرزمين‌ كربلا نزديك‌ شد و «حر بن‌ يزيد رياحي‌» راه‌ را بست‌، به‌گونه‌اي‌ با امام‌ سخن‌ مي‌گفت‌ كه‌ گويي‌ حسين‌ كشته‌ مي‌شود و چنين‌ مي‌پنداشت‌ كه‌ او ازآنچه‌ گفته‌ پشيمان‌ است‌، يا ترسي‌ دارد ؛ حضرت‌ امام‌ حسين‌ به‌ او فرمود:« نمي‌دانم‌ به‌ توچه‌ بگويم‌، اما شعار برادر «اوس‌» را مي‌گويم‌ كه‌ مرگ‌ بر جوانمرد، آن‌ گاه‌ كه‌ نيت‌ خير دارد ودر راه‌ هدف‌ بزرگي‌ چون‌ اعلاي‌ كلمه‌ حق‌ جهاد مي‌كند ننگ‌ نيست‌، پس‌ اگر در اين‌ راه‌زنده‌ ماندم‌، پشيمان‌ نمي‌شوم‌ و اگر كشته‌ شوم‌، ملايمت‌ نمي‌شوم‌. براي‌ ذلت‌ همين‌ بس‌كه‌ زنده‌ باشي‌ و مقهور گردي‌».

روز عاشورا ناظر شهادت‌ ياران‌ وفادار و فرزندان‌ خود بود و «الآن‌ انكسر ظهري‌»گفت‌. اما حسرت‌ يك‌ گفتار ذليلانه‌ را بر دل‌ دشمن‌ گذاشت‌. وقتي‌ كودك‌ شش‌ ماهه‌اش‌ راروي‌ دست‌ او شهيد كردند، فرمود: چيزي‌ كه‌ تمام‌ اين‌ دردها و داغ‌ها را بر من‌آسان‌مي‌كند، اين‌ است‌ كه‌ خداوند متعال‌ ناظر آنهاست‌» در ساعات‌ آخر عمر با نگاه‌ نافذو قلب‌ مطمئن‌ انبوه‌ سپاه‌ دشمن‌ را مي‌نگريست‌ و در اراده‌اش‌ خللي‌ ايجاد شد و فرمود:صبراً علي‌ قضاءك‌ يا رب‌ لااله‌ سواك‌؛ خدايا در هر سختي‌ و رنج‌ اميدم‌ به‌ توست‌برتقديرهايت‌ شكيبا هستم‌...

امام‌ باقر (ع) مي‌فرمايد:

پدرم‌ امام‌ سجاد وقت‌ شهادت‌، مرا نزد خود دعوت‌ كرد تا وصيت‌ كند، فرمود: تو راسفارش‌ مي‌كنم‌ به‌ آنچه‌ پدرم‌ امام‌ حسين‌ (ع) سفارش‌، كرد به‌ من‌ و فرمود: پسرم‌، درمقابل‌ (دفاع‌ از) حق‌ صبر كن‌، و لو سخت‌ (تلخ‌) باشد.

در زيارت‌ اربعين‌ امام‌ حسين‌ (ع) مي‌خوانيم‌: همدست‌ شدند بر عليه‌ آن‌ حضرت‌كساني‌ كه‌ دنيا فريبشان‌ داد و بهرة‌ خود را در ازاي‌ بهاي‌ ناچيز فروختند و آخرت‌ خود را به‌ثمن‌ ناچيز حراج‌ كردند« فجاهد هم‌ فيك‌ صبراً محتسباً حتي‌ سفك‌ في‌ طاعتك‌ دمه‌»حسين‌ با آنان‌ با شكيبايي‌ به‌ جهاد پرداخت‌، تا آن‌ گاه‌ كه‌ خونش‌ در راه‌ تو بر زمين‌ ريخت‌همين‌ تلاش‌ و استقامت‌ راز سخن‌ رسول‌ الله (ص) روشن‌ مي‌شود كه‌ فرمود:

حسين‌ از من‌ و من‌ از او هستم‌. علامه‌ اميني‌ در الغدير مي‌فرمايد:

«الاسلام‌ نبوي‌ّ الحدوث‌ و حسيني‌ البقاء».

اسلام‌ به‌ وسيله‌ پيامبر وجود گرفت‌ و حسين‌ او را جاودانه‌ كرد. ملت‌ بزرگ‌ ايران‌ به‌رهبري‌ امام‌ خميني‌ با استقامت‌ در راه‌ نهضت‌ خود، به‌ پيروزي‌ رسيدند و ايران‌ با اين‌پايداري‌ از ذلت‌ ستم‌ شاهي‌ به‌ عزت‌ جاودانه‌ رسيد، مطلب‌ را با شعري‌ از اقبال‌ لاهوري‌خاتمه‌ مي‌دهيم‌:

بهر حق‌ در خاك‌ و خون‌ غلتيده‌ است‌ پس‌ بناي‌ لااله‌ گرديده‌ است‌

نقش‌ الّا الله بر صحرا نوشت‌ سطر عنوان‌ نجات‌ ما نوشت‌

تارما، از زخمه‌اش‌ لرزان‌ هنوز تازه‌ از تكبير او ايمان‌ هنوز

نتيجه‌

انسان‌ مسلمان‌ نبايد تن‌ به‌ ذلت‌ و زبوني‌ بدهد و با الگو گرفتن‌ از زندگي‌ پيشوايان‌ديني‌ خود در راه‌ سرافرازي‌ بكوشد. ما سه‌ عامل‌ اساسي‌ را در عزت‌ و افتخار حسيني‌يادآوري‌ كرديم‌ كه‌ بايد سرلوحة‌ زندگي‌ ما قرار گيرد و ما نيز با تأسي‌ از راه‌ و نهضت‌امام‌حسين‌ (ع) زندگي‌ با افتخاري‌ را سپري‌ كنيم‌.

                                                                                                       حسينعلي‌ عرب‌ انصاري‌